مجموعه داستان خارجی

زیرخاکی

البته آن‌وقت نمی‌دانستیم خانه کی پا گذاشته‌ایم. بعدها فهمیدم. همین‌طوری اتفاقی وارد خانه شده بودیم. چیزهایی برای خودمان جمع کرده بودیم که ببریم از آنجا. نمی‌دانم یونس بود یا قاسم، که چشمش افتاده بود به عکس‌ها. چندتایی می‌شدند. قاتی مجله‌های زن روز و روزنامه‌های زرد شده بودند.

افق
9789643697105
۱۳۹۰
۱۲۸ صفحه
۶۳۳ مشاهده
۰ نقل قول
مجید قیصری
صفحه نویسنده مجید قیصری
۱۲ رمان مجيد قيصري نويسنده‌اي كه با داستان‌هاي جنگي‌اش شناخته شده است.
وي در سال ١٣٤٥ در تهران متولد شد اما اصالتاً اصفهاني است و در رشته روانشناسي تحصيل كرده است. قيصري در اوايل دهه ٧٠ به طور جدي به نوشتن داستان كوتاه پرداخت. مجموعه داستان «صلح»، رمان «جنگي بود، جنگي نبود»، مجموعه داستان«طعم باروت» و مجموعه داستان«نفر سوم از سمت چپ» محصول تلاش‌هاي او در زمينه داستان‌نويسي در دهه گذشته است.
در سال ١٣٨٠ رمان «ضيافت به صرف گلوله» و در ...
دیگر رمان‌های مجید قیصری
شماس شامی
شماس شامی داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند، اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه‌ای نو به روایت بنشیند، گویی که آن را دوباره می‌آفریند. در شماس شامی، برهه‌ای از تاریخی مکرر، باز هم تکرار می‌شود و هنوز نامکرر است. مجید قیصری با مجموعه داستان گوساله‌ی سرگردان (افق 1386) جایزه‌ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، جایزه ادبی اصفهان، ...
3 دختر گل فروش
3 دختر گل فروش کوچه خلوت بود. زنی با زنبیل قرمز از قاب کوچه بن‌بست می‌گذشت. نگاه به چنار کرد. برگی رها، پیچ و تاب خورد و افتاد آن‌ور دیوار. تجسم کرد آن‌ور را، هزار رنگ. کلید انداخت به در. تردی برگ‌ها را زیر پا حس کرد. تکیه داد به در و چادر از سرش سرید و افتاد بر شانه‌ها.باد افتاده بود میان حیاط ...
گوساله سرگردان
گوساله سرگردان گوساله سرگردان مجموعه 7 داستان کوتاه از مجید قیصری است، چهره‌ای جوان که می‌توان او را یکی از میراث‌داران دوران جنگ خواند. انسان داستان‌های قیصری می‌کوشد باورهای عینی را با جهان ذهنی خود همسو کند و جستجوگر حقایق پنهان در دنیایی باشد که ارزش‌ها را دگرگونه جلوه می‌دهد.
جشن همگانی
جشن همگانی این صحنه‌ها کار من است، قبول دارم، دیگر نمی‌خواهد تمام پوشه را نشانم بدهید. هر چند تا عکس ضمیمه پرونده کرده‌اید قبول دارم. کاغذ بیاورید تا امضا کنم. اگر خواستید انگشت می‌زنم که تمام این صحنه‌های اجرا شده ایده من بوده. اما نمی‌فهمم چرا شما شاخ نبات را از من می‌خواهید؟
3 کاهن
3 کاهن آفتاب به بلندای نیم‌چاشت رسیده که مردی سوار بر شتری سپیدموی می‌پیچد سوی خیمه‌ها. بیست و پنج سالی دارد اما گونه‌های آفتاب‌سوخته و چروک‌های نشسته بر پیشانی‌اش او را شکسته‌تر نشان می‌دهد. شتر که آمخته راه خیمه است، با دیدن حصار چفت پا تند می‌کند...
مشاهده تمام رمان های مجید قیصری
مجموعه‌ها