۸۰ رمان
گابریل خوزه گارسیا مارکِز رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکند.
او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور ...
پرندگان مرده و 15 داستان دیگر
شهردار که از گرما سرخ شده بود از بالای پلکان سر برگرداند. حضور بیدلیل بیوهزن در ادارهاش او را هیجانزده نکرد و همانطور که با بیاعتنایی زنندهای توری آسیب دیده را از جا درمیآورد پرسید: «چی شده؟»
«بچههای همسایه توری پنجرههای منو پاره کردهن.»
شهردار نگاه دیگری به او انداخت. سراپایش را از آن گلهای مخمل ریز خوش ترکیب تا کفشها که ...
100 سال تنهایی
رمان صد سال تنهایی در 1982 جایزه نوبل ادبیات را برای مارکز به ارمغان آورد. این کتاب به سبک رئالیسم جادویی نگارش یافته است.
گابریل گارسیا مارکز در رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل از خانواده بوئندیا میپردازد که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. طی مدت ...
زنی که هر روز راس ساعت 6 صبح میآمد (گالینگور) مجموعه داستان
در خروجی متحرک گشوده شد. در آن ساعت از روز، هیچکس به رستوران خوزه نمیآمد. چند لحظه پیش، ساعت دیواری شش ضربه نواخته بود. صاحب رستوران میدانست قبل از ساعت شش و نیم صبح، هیچکدام از مشتریهای دایمی او نمیآیند. دقیقا چند دقیقهای به شش صبح مانده بود که زنی طبق عادت هر روز صبحش به آنجا داخل شد و ...
از عشق و شیاطین دیگر
روز بعد وقتی نگهبان به خاطر عدم حضور مارتینا در سلول، فریاد زنان او را بیدار کرد، تازه به مفهوم حرفهای شب قبل او پی برد. آنها معبد را به دقت گشتند ولی اثری از مارتینا نیافتند. تنها خبر یک ورقه کاغذ دستنویس محترمانه بود که سییرواماریا زیر بالش خود پیدا کرد: «من روزانه 3 بار برای شما دعا خواهم ...
پرندگان مرده
تنها چیزی که بین آن جمعیت موفق به خوردن آن شدم، دو بستنی خامهای بود که در یک فروشگاه مخصوص کودکان باقی مانده بود. من هم هنگامی که فروشندهها، صندلیهای پراکنده شده در این طرف و آن طرف را جمع میکردند و پشت میزها میگذاشتند، آن دو بستنی را دزدکی بلعیدم و از طرف دیگر، در حالی که در فکر ...