رمان ایرانی

گاهی برای دیدن چشم‌ها را باید بست

از خیلی پیشترها به خودم قبولونده بودم که ترس یعنی در انتظار اتفاق ناگواری بودن چشم به راه دیدن بد بدتر بدترین. و در اون لحظه نمی‌خواستم به این فکر کنم که بدتر از بدترین چی می‌تونه باشه! نه جایی برای ترس نبود.

9789645506399
۱۳۹۳
۴۲۰ صفحه
۱۳۰۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های افسانه نیک‌پور
فریبانه
فریبانه خوب می‌دانست زن باید سیاست داشته باشد. به قول رویا خانم و خیلی زن‌های دیگر در آرایشگاه، زن‌ها باید همیشه یک مشتشان را بسته نگه دارند. نباید بگذارند مردها از دلشان باخبر بشوند. همین بهمن، کسی که خودش انتخاب کرده بود... بعدها از کجا می‌خواست بفهمد حس واقعی زنش؛ لی‌لی، به او چیست اگر یک مشتش را بسته نگه می‌داشت؟ ...
می‌بخشم ولی فراموش نمی‌کنم
می‌بخشم ولی فراموش نمی‌کنم از اتاق جهانگیر بیرون آمد. خواست برای آخرین بار گلدان بامبو را آب بدهد، به آشپزخانه رفت. چشمش به تابلو افتاد؛ همان تابلویی که مدت‌ها تنها وسیله ارتباطی میان او و جهانگیر بود. بسته کوچکی پیچیده در کاغذ کادوی زیبایی با روبان سپید زیر تابلو به چشم میخورد. ماهان با قدم‌هایی لرزان به سوی آن رفت. روی تابلو نوشته شده ...
می‌بخشم ولی فراموش نمی‌کنم
می‌بخشم ولی فراموش نمی‌کنم از اتاق جهانگیر بیرون آمد. خواست برای آخرین بار گلدان بامبو را آب بدهد، به آشپزخانه رفت. چشمش به تابلو افتاد؛ همان تابلویی که مدت‌ها تنها وسیله ارتباطی میان او و جهانگیر بود. بسته کوچکی پیچیده در کاغذ کادوی زیبایی با روبان سپید زیر تابلو به چشم می‌خورد. با قدم‌هایی لرزان به سوی آن رفت. روی تابلو نوشته شده بود: ...
راز آشکار
راز آشکار رمان راز آشکار روایت زندگی زن سنتی ایرانی با تمام دغدغه‌های آن است زنی که تحت تاثیر آموزه‌های جامعه مذکر تصور می‌کند با فراموش کردن یا فداکردن خود و خواسته‌های خود می‌تواند کانون خانواده را گرم نگه دارد ولی در سفری تشرف‌گون که اغلب در رمان‌های مدرن صورت می‌گیرد به ادراک تازه‌ای از هستی خود می‌رسد و درمی‌یابد که لازم ...
مشاهده تمام رمان های افسانه نیک‌پور
مجموعه‌ها