نمایش‌نامه

همسایه آقا

سید علی‌محمد: چه ایرادی داره، آدمیزاد فقط باید با خدا معامله کنه و لاغیر. کبوتر: آخه جنس خرابو که آدم معامله نمی‌کنه. سید علی‌محمد: ملتفتم، ولی آخه چرا اولاد قافله باید به این روز بیفتن. کبوتر: چون فقط زائیدتشون به امید این‌که شهید بشن. دیگه نیگا نکرده که شهیدای مردم چه زندگی قشنگی داشتن. کجای زندگی قافله و اولادش قشنگی داشته، همه‌اش دعوا بوده و نفرین و ناله، قافله، آب جوش می‌ریخت روی سرت اگه پا نمی‌شدی واسه نماز صبح، نمازای قضای آدمو تو یه دفترچه‌ای که داشت ذکر می‌کرد، از سه وعده که بیشتر می‌شد باس تو کوچه می‌خوابیدی، رساله می‌پرسید عینهو سیستم مدرسه بلد نبودی می‌بستت به همین ضریح اونقده می‌زدت که شاهزاده حسینم واسه‌ات گریه می‌افتاد...

افراز
9786005218930
۱۳۸۸
۸۸ صفحه
۳۵۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسین کیانی
بیداری‌خانه نسوان
بیداری‌خانه نسوان پرده اول گذر سیدعلی‌خان در تاریکی صحنه صدای قطاری که نزدیک می‌شود، سوت می‌کشد و ترمز کشداری می‌کند. نور می‌آید، کوچه‌ای سنگفرش و خانه‌ای که پنجره‌های ارسی دارد و دو درکه با پلکان‌هایی به خانه راه دارند. همه ارسی‌ها پایین است و درها بسته. مدحت پوشیده در رختی سیاه و متجددانه، چمدان در دست وارد می‌شود و نگاهی به خانه می‌اندازد. ...
مشاهده تمام رمان های حسین کیانی
مجموعه‌ها