رمان ایرانی

میوه ممنوع روایت دوم

چون گندم از خوشه باز کردم جای خوشه سرخ شد و سه قطره آب خون‌آلود بارید بر بهشت. جلوی پایم زیر درخت سرو بود، یا سدر بود، یا درخت هشیاری بود که صدا آمد: «ای حوا تو به کراهت آبستن شوی و به هنگام وضع در خطر مرگ خواهی شد. تو را و دختران تو را تا روز قیامت خون‌آلود کنم تا داد درخت را از تو و فرزندانت خواسته باشم.» مگر چند عنصر متناقض می‌تواند درون یک انبان جمع شود. جمع اضداد تا کجا؟ تا کی و چگونه می‌تواند باشد؟ با من که همیشه بوده گوش کنید: «ای حوا تو جهد کن.» «ای ابلیس تو تلبیس کن.» «ای آدم تو صبر کن.» «ای صبر گرد آدم نگرد.» من بر بالین آدم ایستادم. چشمش را باز کرد و گفت: «تو کیستی؟» گقتم: «من جفت توام و مرا خداوندگارت آفرید تا دل تو به من بیارامد.»

افراز
9789642437979
۱۳۹۳
۱۴۴ صفحه
۱۷۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های میترا بیات
من نوعروس‌ام زیر درخت سرو
من نوعروس‌ام زیر درخت سرو خطی دور تا دور شهرها و کشورها و قاره‌ها کشیده شده، و مرزهای خشک و تابو شده‌ای را نشان می‌دهد. خطی که آمده تا دور آدم‌ها هم پیچیده. من یک پاک‌کن کوچک دارم. می‌شود با آن مرزها را پاک کرد. من یک مداد چند رنگ دارم. می‌شود به جای کشیدن خط سیاه رنگ داد به مرزهای بسته و بی‌در. حتی ...
مشاهده تمام رمان های میترا بیات
مجموعه‌ها