رمان خارجی

خاطرات سگ عراقی

تنها فرصت من برای شکست دادن «فرمانده» در خانه معلم بود؛ کوچک‌ترین فرصتی را برای پاره کردن و بی‌احترامی به عکس‌های او که در روزنامه‌های معلم بودند، از دست نمی‌دادم. پس از پاره کردن عکس‌ها، آن‌ها را با خود به باغچه می‌بردم تا پدر و مادر، خواهران و برادرم مرا ببینند که عکس‌های پاره را تکه‌ تکه کرده، و سپس آن‌ها را زیر پا لگدمال و با خوشحالی واق‌واق می‌کنم...

نیماژ
9786003673229
۱۳۹۶
۱۸۴ صفحه
۱۹۳ مشاهده
۰ نقل قول