رمان خارجی - بریتانیا
سابین متحیر بود، اما اولین بارش نبود که میپرسید چرا نتوانسته مثل پدربزرگ و مادربزرگش یک رابطه عاشقانه داشته باشد. با حسرت فکر کرد که یک عشق واقعی، عشقی که در سختیهای تقدیر زنده بماند و مثل رومئو و ژولیتهای دهه 1950 از روی چیزهای بیاهمیت و دنیوی اوج بگیرد؛ آن عشقی که در کتابها میخوانیم، عشقی که در ترانهها دمیده میشود و مثل پرندهای تو را بلند میکند و تو هنوز محکم بمانی، مثل یک تکه سنگ.
هنوز کسی به این رمان امتیاز نداده است

صفحه نویسنده
جوجو مویز
۲۶ رمان
پائولین سارا جو مویس و در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان متولد شد. او در رویال هالووی (Royal Holloway) دانشگاه لندن (University of London)و کالج نیو بدفورد دانشگاه لندن (Bedford New College) تحصیل کرد.
در سال ۱۹۹۲ او برنده یک بورس مالی از روزنامه ایندیپندنت برای شرکت در دوره کارشناسی ارشد روزنامهنگاری در دانشگاه شهر (City University) در لندن شد. او پس از آن به مدت ۱۰ سال (به جز یک سالی که در هنگ کنگ برای ساندی مورنینگ ...

پس از تو
لوسیکا کلارک دختر پرستاری که در دنیای بزرگتری به رویش گشوده شده است، میرود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودن خویش بنوازد. لوسیا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تچربه جدیدی روبهرو میشود و شرایط به گونهای رفم میخورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت میکند وبر سر دوراهی ...

پاریس تک نفره
پاریس تک نفره عنوان نخستین و بلندترین داستان از مجموعهای به همین نام همراه با هشت داستان کوتاه دیگر است و ماجرای آن به نل، دختری بیست و شش ساله مربوط است که میخواهد برای نخستین بار به پاریس برود. او دختری ماجراجو و اهل خطر نیست اما هنگامی که نامزدش در ایستگاه راهآهن حاضر نمیشود تا سفر رومانتیک او ...

دختری که ترکش کردی
دو زن جوان با فاصله زمانی یک سده، بر سر چیزی که بدان عشق میورزند مبارزه میکنند و بهای آن را نیز میپردازند. آن چه موجب ارتباط این دو زن فرانسوی و انگلیسی در رمان میشود تابلویی است به نام دختری که ترکش کردی که ادوار از همسرش سوفی کشیده و پس از آن برای مقابله با آلمانها در جنگ ...

مجموعه من پیش از تو پس از تو (با قاب) 2جلدی
آن شب نتوانستم بخوابم. در اتاق قوطی کبریتی دراز کشیدم و به سقف چشم دوختم و تلاش کردم با دقت تمام دو ماه گذشته را براساس آنچه اکنون میدانستم، بازسازی کنم. گویی همهچیز تغییر کرده بود، تکهتکه شده و در جای دیگر آرام گرفته بود، به قالبی تبدیل شده بود که من شناختی از آن نداشتم.
لوسیا کلارک دختر پرستاری ...

دختری که رهایش کردی
میدونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشتت میسپری؟ یه جورایی بهت خوشامد میگه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود میاومد. به زودی میتونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم میرسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگر اونقدری بیرحم نیست ...