بریده‌هایی از رمان مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی)

نوشته اروین یالوم

- من همیشه از اصل فیلسوف دیگری که مدت‌ها قبل می‌زیست، به آر امش رسیده‌ام که می‌گوید: جایی که مرگ آن جا است، من نیستم و جایی که من هستم، مرگ نیست.
- این تفاوتی دارد با وقتی مردی، دیگر مرده‌ای.
- تفاوتی بزرگ. در مرگ، هیچ «تویی» وجود ندارد. «تو» و «مرگ» نمی‌توانید همزیستی داشته باشید.
مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
پس از اندیشیدن بسیار به مرگ، تسلیم می‌شویم. آن را از ذهنمان بیرون می‌رانیم یا با بی‌باکی زیاد، علنا به مبارزه می‌طلبیمش و بعد درست قبل از این که بزرگ شویم، دوباره زیاد در موردش فکر می‌کنیم و ماتمش را می‌گیریم. گرچه برخی هنوز نمی‌توانند تحملش کنند و از ادامه‌ی زندگی، سرباز می‌زنند اما اغلب ما با غرق کردن خودمان در وظایف بزرگسالی، آگاهی خودمان از مرگ را از بین می‌بریم. یافتن شغل و تشکیل خانواده، رشد فردی، خرید املاک، اعمال قدرت، بردن مسابقه. من حالا در این مرحله از زندگی هستم. بعد از این مرحله، وارد آن دوران بعدی زندگی می‌شویم که در آن آگاهی از مرگ، دوباره ظاهر می‌شود و آن موقع، مرگ به صورتی مشخص، تهدیدکننده است. درواقع قریب‌الوقوع و حتمی است. در این مرحله، این انتخاب را داریم که زیاد به آن فکر کنیم و حداکثر استفاده را از زندگی‌ای که هنوز داریم، ببریم یا این که به طرق مختلف، وانمود کنیم مرگ اصلا نمی‌آید… مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
ما انسان‌ها در زندگی، مراحلی را پشت سر می‌گذاریم. در کودکی، زیاد به مرگ فکر می‌کنیم؛ حتی ذهن برخی از ما را به خود مشغول می‌کند. کشف مرگ، سخت نیست. تنها اطرافمان را نگاه می‌کنیم و چیزهای مرده را می‌بینیم: برگ‌ها و سوسن‌ها و مگس‌ها و سوسک‌ها. حیوانات خانگی می‌میرند، ما حیوانات خانگی را می‌خوریم و خیلی زود می‌فهمیم مرگ، به سراغ همه‌ی ما می‌آید -مادربزرگ‌مان، مادر و پدرمان، حتی خودمان-. در خلوت، ماتمش را می‌گیریم. والدین و معلم‌های ما فکر می‌کنند تفکر در مورد مرگ، برای بچه‌ها بد است، در موردش ساکت می‌مانند یا افسانه‌هایی در مورد بهشت و فرشتگان، تجدید دیدار ابدی و روح‌های نامیرا برایمان تعریف می‌کنند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
اگر قرار است درمانگران، معنای حرف بیماران را درک کنند، باید واژه‌های آنها را به تصاویر شخصی خود و بعد به احساساتشان تبدیل کنند. تا پایان این فرایند، چه نوع مطابقه‌ای ممکن است؟ این شانس چه قدر است که یک شخص واقعا بتواند تجربه‌ی دیگری را درک کند؟ یا به بیان دیگر، این که آیا دو فرد متفاوت، به یک شکل حرف طرف دیگر را می‌شنوند؟ مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
سوال: چرا سری که درد نمی‌کند، دستمال ببندیم؟ چرا آتش اضطراب مرگ در زوج‌های داغدیده‌ای را شعله‌ور کنیم که پیش از این، فقدان و غیبت یکی کمر دیگری را خم کرده است؟
پاسخ: چون مواجهه با مرگ خود می‌تواند تحول فردی مثبتی را به ارمغان آورد.
مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
پس از مرگ فرزند، والدین به اشکال مختلف اندوهگین می‌شوند (با توجه به کلیشه‌های جنسیتی، زن، اغلب علنی و احساسی غمگین است؛ در حالی که مرد، رویکردی همراه با واپسزنی و انحراف فعالانه دارد). از نظر بسیاری از زوج‌ها هر یک از این دو الگو به شکلی فعالانه در نوع واکنش دیگری دخالت می‌کند -به عبارتی دقیقا همان دلیل جدایی زوج‌ها با از دست دادن فرزند ایجاد می‌شود-. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
از زمانی که فردی از شدت بیماری به حال مرگ می‌افتد، تنهاست و تنها هم می‌میرد. دوستان تظاهر می‌کنند که تا گور همراه اویند اما پیش از جای‌گرفتن در گور، نظرشان عوض می‌شود و همه تلاششان را می‌کنند تا به مردمان زنده و به چیزهایی که درک می‌کنند، بازگردند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
آن‌قدر در عمق افسردگی فرو رفته بود که نمی‌توانستم او را به حرکت وادارم. نزدیکش هم نمی‌توانستم بشوم. یک‌بار وقتی در مورد میزان دوری یا نزدیکی از او جویا شدم، پاسخ داد: «کیلومترها و کیلومترها دورتر - به زحمت می‌توانم ببینمت.» مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
البته فکر کردن به مرگ، اثرات سودمندی دارد؛ درک می‌کنم که گرچه حقیقت مرگ (جسمانی‌بودن آن) ما را نابود می‌کند، اما تصور مرگ می‌تواند ما را نجات دهد. این حکمتی قدیمی است؛ به همین دلیل است که راهبان طی قرن‌ها در حجره‌هایشان جمجمه‌‌ی یک انسان را نگه می‌داشتند یا مونتنی، زندگی کردن در اتاقی با منظره‌ی قبرستان را توصیه می‌کرد. آگاهی من به مرگ، مدت‌ها در خدمت حیات‌بخشی به زندگی من، کمک به بی‌اهمیت دانستن امور کم‌اهمیت و ارزشمند دانستن امور واقعا باارزش بوده است. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
گاهی پنهانی به بیماران در شرف مرگ غبطه می‌خوردم که جسارت تغییر افراطی زندگی را دارند؛ نقل مکان می‌کنند، شغلشان را ترک می‌کنند، حرفه‌ی خود را عوض می‌کنند، طلاق می‌گیرند و دوباره همه‌چیز را از نو آغاز می‌کنند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
افرادی که آنها را به افسانه بدل و وارد قصه‌هایمان می‌کنیم، خود سرشار از افسانه هستند. نومید می‌شوند، برای مرگ عزیزی از دست رفته، سوگواری می‌کنند، به دنبال تعالی هستند، از زندگی خشمگین می‌شوند و ممکن است نیاز داشته باشند خود را معیوب و زمین‌گیر کنند تا بتوانند ببخشند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
نیمه‌شب ناقوس‌های معبد برای هر یک از اشخاصی که ما از دست داده بودیم، به صدا درآمد. ما بیست و چهار نفر بودیم و ناقوس‌ها بیست و چهار بار نواختند. در حالی که در اتاقم نشسته بودم و اولین صدای ناقوس را می‌شنیدم، مرگ برادرم را تجربه کردم. واقعا تجربه‌اش کردم و وقتی تمام تجاربی که با هم داشتیم و نداشتیم در خاطرم تداعی شد، موجی از اندوه وصف‌ناشدنی مرا فراگرفت. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
یک روز صبح از ما خواستد در مورد کسی فکر کنیم که مرده بود؛ شخص عزیزی که واقعا از او جدا نشده بودیم. به برادرم فکر کردم که خیلی دوستش داشتم اما وقتی بچه بودم، در هفده سالگی مرده بود. از ما خواستند نامه‌ی خداحافظی بنویسیم و تمام نکات و مطالب مهمی را بگوییم که هیچوقت به او نگفته بودیم. بعد در جنگل به دنبال شیئی گشتیم که نماد آن شخص برای ما باشد. سرانجام باید این شی‌ء را به همراه نامه دفن می‌کردیم. من یک پاره‌سنگ گرانیتی کوچک را انتخاب کردم و آن را در سایه‌ی سروی کوهی به خاک سپردم. برادرم مانند یک صخره بود؛ محکم و استوار. اگر زنده بود از من حمایت می‌کرد. هیچوقت به آسانی از من نمی‌گذشت… مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
بعد از کارگاه، بیست و چهار ساعت گریه کردم، به تو زنگ زدم و آن روز جوابم را ندادی. بعد هم که زنگ زدی، آرامم نکردی. برای دعا به کلیسا رفتم و سه ساعت با پدر السون صحبت کردم. او به حرف‌هایم گوش کرد. همیشه گوش می‌کند. فکر می‌کنم او نجاتم داد… مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
وقتی به دکتر نگاه کردم که آن‌جا ایستاده بود و گچ را در هوا بالا و پائین می‌انداخت، مرا نادیده می‌گرفت، حس کردم دنیا زیر پاهایم خالی شد. بیماران، انسان هستند. ما درگیری و کشمکش داریم. گاهی با جرئت زیاد با سرطان، دست و پنجه نرم می‌کنیم، -این واقعا یک نبرد است-. گاهی به ورطه‌ی ناامیدی می‌افتیم، گاهی به لحاظ فیزیکی کاملا خسته می‌شویم و گاهی در مقابل سرطان می‌ایستیم و پشت سرش می‌گذاریم. ما «استراتژی‌های سازگاری» نیستیم؛ چیزی خیلی خیلی بیشتر از آن هستیم. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
توجه کنید من اکنون، بیشتر از ضمیر اول شخص مفرد استفاده می‌کنم: «من تصمیم گرفتم… درخواست دادم… رویکرد درمانی من.» وقتی به گذشته نگاه می‌کنم و خاکستر رابطه‌ام با پائولا را زیر و رو می‌کنم، درمی‌یابم این ضمایر اول شخص، از پیش خبر از نابودی عشقمان را می‌داد. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
شما به زمان نیاز دارید؛ بدون شتاب و عجله، تا دیگران -شوهرتان، دوستانتان و مهم‌تر از همه، فرزندانتان- را آماده‌ی مرگ خود کنید. باید به کارهای ناتمام زندگی بپردازید، چون قطعا پروژه‌های شما آن‌قدر مهم هستند که نباید از آنها دست بکشید. آنها شایستگی انجام یا حل‌شدن را دارند. در غیر این‌صورت، زندگی شما چه معنایی دارد؟ مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
او آهسته درحالی‌که با هر کلمه انگشتش را به سمت من تکان می‌داد، تکرار کرد: «درست است! هیچ ملحدی در سنگر نیست. خدای مسیحی، خدای یهودی، خدای چینی و هر خدای دیگر، سرانجام یک خدا لازم است و بدون آن، نمی‌توان جنگید.» مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
انزوای افراد در حال مرگ، دوسویه است. بیمار خود را از زنده‌ها جدا می‌کند، نمی‌خواهد با آشکارکردن ترس‌ها یا افکار خوفناکش، خانواده یا دوستان را به ورطه‌ی وحشت خود بکشاند. اما دوستان خود را عقب می‌کشند، احساس ناامیدی و دستپاچگی دارند، تردید در گفتار و کردارشان نمایان است و میلی به بیش از حد نزدیک‌شدن به چشم‌اندازی از مرگ خود ندارند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
دکترها چه‌شان می‌شود؟ چرا اهمیت حضور خشک و خالیشان را درک نمی‌کنند؟ چرا نمی‌توانند بفهمند دقیقا همان وقتی که کار دیگری نمی‌توانند انجام دهند، همان لحظه‌ای است که بیش از همه به آنها نیاز داریم؟ مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
اگر به بیماران‌تان اجازه دهید به قدر کافی از زندگی و علایق‌شان برای شما بگویند، شما و آنها، هر دو برنده‌اید. از زندگی‌شان بیشتر بدانید؛ نه تنها به معلومات‌تان اضافه می‌شود، بلکه در نهایت تمام چیزهایی را می‌فهمید که باید در مورد بیماری آنها بدانید. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
استادم -جان وایت‌هورن- می‌گفت: «به حرف‌های بیمارانت گوش بده؛ بذار به تو بیاموزن. برای حکیم شدن، باید دانشجو باقی بمونی.» و منظورش چیزی فراتر از این حقیت پیش‌پا افتاده بود که شنونده‌ی خوب، چیزهای بیشتری در مورد بیمار می‌داند. منظورش دقیقا این بود که ما باید اجازه دهیم بیماران به ما چیزهایی بیاموزند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
من در بخش اعظم زندگی‌ام، نوعی بندزن چینی رویا بوده‌ام. یاد گرفته‌ام چه طور رویاها را مهار، از هم قطعه‌قطعه و مجزایشان کنم و دوباره آنان را به یکدیگر بچسبانم. می‌دانم چه طور راز رویا را بیرون بکشم و نیز توانسته‌ام سرم را روی بالش بگذارم، رویاها را از سر گیرم و نوار ریل آن را به گردانه‌ی خانه‌‌ی وحشت بازگردانم. گردانه با تکانی شدید مرا به نرده‌ی محافظ می‌کوبد. یک‌لحظه بعد، در جهت معکوس حرکت کرده، از میان درهای دوطرفه عبور می‌دهد و دوباره خود را در روشنای آفتاب به گلن اکو می‌یابم. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
محرک برخی افراد در تمام طول زندگی، تصور فتح جنگی است که در سراسر زندگی‌شان جریان دارد: برخی با نومیدی تمام، تنها رویای آرامش، کناره‌گیری و آزادی از رنج را می‌بینند؛ برخی زندگی خود را وقف موفقیت، ثروت، قدرت یا حقیقت می‌کنند؛ گروهی به دنبال اعتلای فردی هستند و خود را غرق هدف یا موجودی دیگر -یک عزیز یا ذاتا روحانی- می‌کنند و بقیه‌ی معنای زندگی را در خدمت‌رسانی، شکوفایی فردی یا بیان خلاقانه می‌بینند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
کودکانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته‌اند، اغلب با سختی از خانواده‌ی ناکارآمد خود جدا و مستقل می‌شوند؛ درحالی‌که کودکان بزرگ شده با والدین خوب و بامحبت، درگیری‌های کمتری هنگام جدایی دارند. گذشته از این‌ها، آیا فراهم‌آوردن امکان ترک خانه برای کودک، وظیفه‌ی والدین خوب نیست؟ مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
چقدر به آن دسته از دوستانی که مادرانی صمیمی، مهربان و حمایتگر داشتند، غبطه می‌خوردم و چقدر عجیب است که آنها به مادر خود دلبستگی ندارند؛ نه تلفنی، نه ملاقاتی، نه رویایی و نه حتی اندیشیدن مرتب به آنها، هیچ. درحالی‌که من مجبورم چندبار در روز مادرم را از ذهنم بیرون کنم و حتی حالا یعنی ده‌سال پس از مرگش، اغلب بی‌اختیار دستم به سمت تلفن می‌رود تا با او تماس بگیرم. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
ایمان مذهبی همیشه باعث سردرگمی من بوده است، از وقتی یادم هست، آشکارا عقیده داشتم که مذاهب پدید آمده‌اند تا از اضطراب‌های بشری ما بکاهند و تسکینمان دهند، یکبار وقتی ۱۲-۱۳ ساله بودم و در خواربار فروشی پدرم کار می‌کردم، با یک سرباز جنگ جهانی دوم که تازه از جبهه اروپا برگشته بود، درباره‌ی تردیدم به وجود خدا حرف زدم. او در پاسخ، تصویر چروک خرده و رنگ و رو رفته ای از مریم باکره و مسیح به من نشان داد، که در طول جنگ با خود نگه‌داشته بود، گفت: «برگردانش و پشتش رو با صدای بلند بخوان.»
خواندم: «هیچ بی خدایی در سنگر نیست!»
او خودش نیز آهسته تکرار کرد: «درسته، هیچ بی‌خدایی در سنگر نیست، خدای چینی، خدای مسیحی، خدای یهودی و هر خدای دیگری، بلاخره یه خدایی لازمه. بدون خدا نمی‌شه جنگید!»
مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
… کم کم فهمیدم برای #مرگ تبلیغ منفی زیاد شده است. گرچه شادمانی کمی در مرگ می‌توان یافت، با وجود این هیولای شروری نیست که ما را به کام خویش و به جایی هولناک و غیرقابل تصور بکشاند. آموختم از مرگ اسطوره زدایی کنم، آن را همان طور ببینم که هست: یک رویداد، بخشی از زندگی، پایان احتمالات بعدی. پائولا می‌گفت: «مرگ رویدادی خنثی است که ما یاد گرفته ایم رنگ ترس بر آن بزنیم.» مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
در اصل هر آدمی تو دنیا تنهاست. این سخت هست. ولی این جوریه دیگه و ما باید با این مسئله رو به رو بشیم. به همین دلیل می‌خوام افکار و رؤیاهای خودم را داشته باشم. تو هم باید مال خودت را داشته باشی. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
… بعضی افراد، سراسر زندگی را جنگی کین خواهانه می‌بینند که باید در آن پیروز شد؛ گروهی غرق در نومیدی، تنها رؤیای صلح، رهایی و آزادی از رنج را در سر می‌پرورانند؛ برخی زندگیشان را فدای موفقیت، ثروت، قدرت یا حقیقت می‌کنند؛ برخی دیگر، در پیِ تعالی خویشند و در علتی یا موجودی دیگر - معشوق یا ذات الهی - غوطه ور می‌شوند؛ دیگرانی هم هستند که معنای زندگی را در خدمت به دیگران، در خودشکوفایی یا در آفرینش می‌بینند. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم
«ما موجوداتی در جستجوی معنا هستیم که باید با دردسر پرتاب شدن به درون دنیایی که خود ذاتاً بی معناست، کنار بیاییم». و سپس توضیح داده ام که برای پرهیز از پوچ گرایی، باید وظیفه ای مضاعف را تقبل کنیم: ابتدا طرحی چنان سترگ برای معنای زندگی ابداع کنیم که پشتوانه زندگی باشد. بعد، تعبیری بیندیشیم تا عمل ابداعمان را فراموش کنیم و خود را متقاعد کنیم که معنای زندگی را ابداع نکرده ایم، بلکه کشفش کرده ایم، به عبارتی این معنا وجودی مستقل دارد. مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) اروین یالوم