رمان ایرانی

مسلول

پیکان
9789643283452
۱۳۸۲
۲۱۸ صفحه
۱۴۴۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسرین قدیری (کافی)
صفحه نویسنده نسرین قدیری (کافی)
۱۸ رمان نسرین قديرى متولد چهارم خرداد ماه سال 1331 در شهر تهران و فارغ‏التحصيل مهندسى كشاورزى از دانشگاه شيراز است. وى پس از اينكه فرزندانش به حدى رسيدند كه ديگر به او وابسته نبودند و هر كدام روى پاى خود ايستادند، براى رفع تنهايى و ارضاى اين حس درونى، دست به قلم برد. او درباره شروع به كارش مى‏گويد: «خواهرم پس از خواندن رمان خانم حاج سيد جوادى با توجه به زمينه‏اى كه من در نوشتن انشا داشتم و داشتن قدرت ...
دیگر رمان‌های نسرین قدیری (کافی)
گستره محبت
گستره محبت گستره محبت روایت زندگی، عاطفه و مهر همیشه ماندگار مادر است که باید یک بار دیگر بر ذهن فراموشکار و قلب سرد تاریخ حک کرد. داستان با ازدواجی میان دو خانواده سرشناس و متمول آغاز می‌شود. همه چیز بر وفق مراد است. مهمانی‌های شبانه و دیدارهای خواسته و ناخواسته و آشنایی دور و نزدیک همه حاکی از پیوندی فرخنده است. ...
سحر نزدیک است
سحر نزدیک است لباس عروسی را روی تخت پهن کرده بود و ناباورانه به آن نگاه می‌کرد. روی زمین چهار زانو نزدیک تختخواب نشسته بود و چشم از لباس سفید عروسی بر نمی‌داشت. نمی‌دانست چه مدت به آن حال در آنجا نشسته و چشم به لباس دوخته است. رنگ بر چهره نداشت. انگار مغزش از کار افتاده بود. حتی گریه هم نمی‌توانست بکند. ...
اشراف‌زاده
اشراف‌زاده ناگهان خودش را دید که در جامه‌ای سیاه و زنانه ایستاده و به او نگاه می‌کند. خودش را دید که شمشیر از رو بسته و رو در روی او ایستاده و آماده مبارزه و کینه‌توزی است. خودش را دید با امتیازاتی متفاوت و برتر، تازه‌نفس‌تر و جنگجو‌تر و چه بسا... بی‌پرواتر و جسورتر!
رهایم کن
رهایم کن همان‌طور که می‌نواخت و چشم‌هایش را روی هم گذاشته بود، به آرامی آن‌ها را از هم باز کرد و به صورت دختر جوان دوخت. مشاهده کرد که او هم با اشتیاق و محبت او را نگاه می‌کند و تحت تاثیر آهنگ، چشم‌هایش اشک‌آلود شده است. بعد از دو سال جرئت کرد و چشم در چشم دخترک دوخت و عاشقانه نگاهش ...
رز سیاه
رز سیاه چشم‌هایش را گشود. باروش نمی‌شد هنوز می‌تواند نفس بکشد و زنده است. به محض گشودن چشم‌هایش، چهره مضطرب و ترسان مادرش توجه او را جلب کرد. مادر، تو که مرا دوست داشتی، چرا؟ چرا؟ کلمات در ذهنش نقش بستند ولی توان بیان آن‌ها را نداشت. اما نگاه ملامت‌بار دخترک، اشک ندامت و شرمساری را از چشمان مادرش جاری ساخت. دستی ...
مشاهده تمام رمان های نسرین قدیری (کافی)
مجموعه‌ها