رمان ایرانی

به خاطر تو

کسی به من می‌گفت:«پاشو! هنوز خیلی زوده، وقتش نیست!» با حالت زار و پریشانی گفتم:«ولی من خیلی درد دارم! خیلی بی‌طاقتم! دیگه نمی‌تونم!» همان صدای آرام و پرطنین گفت:«اما تو باید چشم‌هات رو باز کنی! به زودی درد و رنج‌هات تموم می‌شه! دستم رو ول کن! حالا وقتش نیست!» گفتم:«نه، بزارین راحت بشم! دیگه بریدم! تحمل ندارم!» صدا با تحکم گفت:«چشم‌هات رو باز کن! همین حالا! باز کن!»

رخ مهتاب
9786006572505
۱۳۹۱
۳۲۰ صفحه
۵۲۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
نیلوفر لاری
صفحه نویسنده نیلوفر لاری
۳۱ رمان نویسنده 30 رمان ازجمله: کسی پشت سرم آب نریخت/ یادش بخیرنازلی/ دوآتیشه/ ازلج تو/ یکی رادوست می دارم/ قرارنبود
دیگر رمان‌های نیلوفر لاری
غم‌پرست
غم‌پرست
قرار نبود
قرار نبود قرار نبود این‌جوری شه. قرار بود همیشه بین دنیای من و تو فاصله قد یه دنیا باشه. قرار نبود تو همه کس من بشی و من همه‌چیز تو. قرار بود آخرش با خداحافظ تموم بشه. قرار نبود سلام عشق رو جواب بدیم. قرار بود... قرار نبود...
تنها در بهشت
تنها در بهشت خودم را با خستگی پرت کردم روی تخت. به جای این که خاطره اوقات خوش سپری شده‌ام با عمه کتی را مرور کنم، داشتم به فردا شب که هنوز نیامده بود و معلوم نبود چطور خواهد شد فکر می‌کردم و خود به خود دچار هیجان و استرس می‌شدم. باز هم رسیدم به بزرگ‌ترین معضل فکری که قدمتی به اندازه تاریخ ...
چله‌نشین عشق
چله‌نشین عشق مینا بی‌گمان یک افسانه نیست، یک حقیقت محض است، حقیقت بدیع و بی‌بدلی که در هیچ افسانه یا اسطوره‌ای نمی‌گنجد. او پشت مه غلیظ یادها و خاطره‌ها گم شده است، تا چراغ‌های خاموش ادارک را روشن کنیم و آن مه غلیظ پوشالی را پس بزنیم و او را ببینیم. آری، باید چراغ‌های ادراک را روشن نگه داشت. مینا همین‌جاست! جایی ...
چشم‌هایت
چشم‌هایت این تابلو برای فروش نیست. هر سال که در نمایشگاه این تابلو را به رسم یادبود به نمایش می‌گذاریم، کلی خریدار برایش پیدا می‌شود و ما ناچاریم همه را در حسرت خرید این تابلو باقی بگذاریم!... ... حالا با دیدن چشم‌های خودم که از همیشه غمگین‌تر و محزون‌تر به نظر می‌رسید، نمی‌دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت!
مشاهده تمام رمان های نیلوفر لاری
مجموعه‌ها