رمان خارجی

100 سال تنهایی

(One hunared years of solitude)

صد سال تنهایی رمانی پر قدرت از نویسنده‌ای بزرگ در عصر حاضر است و شاهکاری از تصورات ملموس. بزرگترین و مهمترین کار گارسیا مارکز که شهرت جهانی را برای او به ارمغان آورد، همین کتاب صد سال تنهایی است. این کتاب (زندگینامه خانواده مارکز) واقعه‌ای بود که در سال 1967 ادبیات کلاسیک جهان را تکان داد و به قولی ناتالی جینز بورگ نویسنده معروف ایتالیایی می‌توان آن را آخرین رمان نامید.

2500110009613
۱۳۹۰
۵۲۰ صفحه
۱۵۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
گابریل گارسیا مارکز
صفحه نویسنده گابریل گارسیا مارکز
۸۰ رمان گابریل خوزه گارسیا مارکِز رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کند. او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور ...
دیگر رمان‌های گابریل گارسیا مارکز
مارکز
مارکز
100 سال تنهایی
100 سال تنهایی اکنون پس از گذشت سال‌ها، وقتی که سرهنگ اورلیانو بوئند در مقابل سربازانی ایستاده بود که حکم اعدامش را داشتند، خاطرات دوری را به یاد آورد. خاطره روزی که پدرش لو را به تماشای صخره یخ برده بود. در آن روزها روستای ماکوند از بیست کلبه کاهگلی تشکیل شده بود. و...
توفان برگ
توفان برگ در طی نخستین سال‌های قرن بیستم در یکی از شهرهای کوچک امریکای جنوبی، دکتری بازنشسته که رفتاری عجیب و غریب و نامتعارف دارد با صراحت و قاطعیت از مداوای قربانیان یک شورش سر باز می‌زند. سال‌های بعد دکتر خودش را دار می‌زند. اما برای مردم انتقام‌جوی این شهر مسئله این است که آیا اجازه دهند که بر پایة رسم و ...
ساعت شوم
ساعت شوم پلیسی که پشت در را گرفته بود، در را باز کرد. تفنگش را قراول رفت و سوت کشید. 2 پلیس به طرف مهتابی دویدند و چندین تیر هوایی شلیک کردند. مردم دو طرف خیابان پراکنده شدند. در این وقت زنی شیون‌کنان از گوشه‌ای پیدا شد. شهردار مادر پپه آمادور را شناخت. با یک جست وارد قرارگاه شد. و از روی ...
کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد
کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد ... حالا آن پزشک جوان در پاکت محتوی روزنامه‌ها را گشوده و شروع به خواندن تیتر درشت آن کرد و سرهنگ نیز چشم از آن قفسه مربوطه برنمی‌داشت و منتظر بود ببیند که مامور پست کی مقابل آن‌ها می‌ایستد، اما پستچی این کار را نکرد، دکتر نیز خواندن روزنامه را قطع کرده و به سرهنگ و بعد به آن مامور ...
مشاهده تمام رمان های گابریل گارسیا مارکز
مجموعه‌ها