رمان نوجوان

دختری با تمام موهبت‌ها (کتاب اول)

(The girl with all the gifts)

ملانی دختری بسیار خاص است. دکتر کالدول به او می‌گوید «نابغه کوچک ما» هرروز صبح، ملانی در سلولش منتظر می‌ماند تا بیایند و او را به کلاس ببرند. وقتی به دنبال او می‌آیند، گروهبان پارکس تفنگش را به سمت ملانی نشانه می‌رود و دو نفر دیگر از آدم‌هایش او را به صندلی چرخ‌دار می‌بندند. فکر می‌کند که آن‌ها از او خوش‌شان نمی‌آید. به شوخی می‌گوید گاز نمی‌گیرد ولی آن‌ها نمی‌خندند. ملانی عاشق کلاس درس است. عاشق یادگرفتن درباره هجی کلمات و حساب و کتاب و دنیای بیرون کلاس درس و سلول بچه‌ها است. به معلم محبوبش درباره کارهایی می‌گوید که وقتی بزرگ شود، انجام خواهد داد، ملانی نمی‌داند چرا این حرف‌ها خانم جاستینا را غمگین می‌کند.

بهداد
9786009584741
۱۳۹۵
۳۱۲ صفحه
۷۸۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
مایک کری ۵ رمان Mike Carey is the acclaimed writer of Lucifer and Hellblazer (now filmed as Constantine). He has recently completed a comics adaptation of Neil Gaiman's Neverwhere, and is the current writer on Marvel's X-Men and Ultimate Fantastic Four. He has also written the screenplay for a movie, Frost Flowers, which is soon to be produced by Hadaly Films and Bluestar Pictures.

Also writes as Mike Carey
دیگر رمان‌های مایک کری
فلساید (کتاب دوم)
فلساید (کتاب دوم) فلساید زندانی است کاملا تحت نظر در مجاورت دشت‌های یورکشر. از آن جاهایی نیست که دل‌تان بخواهد بروید؛ اما جایی است که امکان دارد جس مالسون باقی عمرش را در آن سپری کند. مکانی که در آن حتی دیوارها هم نجوا می‌کنند. یک صدا متلعق به پسر بچه‌ای است که پیغامی برای جس دارد. آیا او گوش می‌دهد؟
دختری با تمام موهبت‌ها (کتاب دوم)
دختری با تمام موهبت‌ها (کتاب دوم) ملانی دختری بسیار خاص است. دکتر کالدول به او می‌گوید «نابغه کوچک ما» هرروز صبح، ملانی در سلولش منتظر می‌ماند تا بیایند و او را به کلاس ببرند. وقتی به دنبال او می‌آیند، گروهبان پارکس تفنگش را به سمت ملانی نشانه می‌رود و دو نفر دیگر از آدم‌هایش او را به صندلی چرخ‌دار می‌بندند. فکر می‌کند که آن‌ها از او ...
فلساید (کتاب اول)
فلساید (کتاب اول) فلساید زندانی است کاملا تحت نظر در مجاورت دشت‌های یورکشر. از آن جاهایی نیست که دل‌تان بخواهد بروید؛ اما جایی است که امکان دارد جس مالسون باقی عمرش را در آن سپری کند. مکانی که در آن حتی دیوارها هم نجوا می‌کنند. یک صدا متلعق به پسر بچه‌ای است که پیغامی برای جس دارد. آیا او گوش می‌دهد؟
پسری روی پل
پسری روی پل روزی روزگاری، در سرزمینی که ترس آفت آن شده بود، پسرک خیلی باهوشی زندگی می‌کرد. مردم فکر کردند پسرک می‌تواند نجات‌شان بدهد، برای همین هم دروازه‌ها را گشودند و او را بیرون فرستادند. فرستادند. جایی که هیولاها زندگی می‌کردند.
مشاهده تمام رمان های مایک کری
مجموعه‌ها