"تو تاریخ انداختمت چون اصلا هیچی بلد نیستی."
"می دونم آقا، پسر! می‌دونم نمی‌شه کاریش کرد."
دوباره گفت: "اصلا هیچ چی." این چیزیه که منو دیوونه می‌کنه. اینکه مردم بعد از اینکه چیزی رو بار اول قبول کردی، باز هم تکرار می‌کنن.
/ از ترجمه ی شبنم اقبال زاده