تجربه می‌آموختش که این عشق است. و با همه ی آن که خوب می‌دانست عشق قاعدتاً رنج، سوز و تحقیر بسیار بر جان او می‌نشاند و وانگهی صلح درون را ویران و قلب را از همه گونه غلغله لبریز می‌کند بی آن که تو فراغی داشته باشی که این یا آن مضمون را بپروری و در آرامش اثری کامل و تراش خورده از آن فراهم کنی، باز شادمانه پذیرای آن شد، دل آبیاری کرد، زیرا می‌دانست که عشق غنا و شادابی می‌بخشد. / از ترجمه ی محمود حدادی