آدولف برای این که بر ترس‌ها و احساسات ناخوشایندش سرپوش بگذارد، سال‌ها گوشه ی عزلت اختیار کرده بود و برای خودش قلعه ای تسخیر ناپذیر ساخته بود که از فراز آن بر همه چیز مسلط بود، از آنجا حرف می‌زد و سکوت می‌کرد. دست کسی به او نمی‌رسید و حال قرار بود از آن برج پایین بیاید.