لئون: ینچنا! این حقیقت داره که توی کولینچیکف عشق وجود نداره؟
ینچنا: خبر نداشتم. شوهر آخرم چهارده سالی می‌شه رفته.
لئون: خدا بیامرزتش.
ینچنا: خیلی وقته دیر کرده. خدا کنه مرده باشه.