خوندن هر کتاب جدید مثل این می‌مونه که یه راز عظیمو خونده باشی

- خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت
- شرمن الکسی
Rahil_artist

اگر مردم می‌دانستند که گاهی یک قطره اشک چه کارهایی انجام می‌دهد، دوست‌داشتنی‌تر می‌شدند.


Rahil_artist

بیست و پنج روز از ماه، دسته‌ای از گل کاملیای سفید در کنار او بود و پنج روز دیگر کاملیای قرمز، و هیچ‌کس از راز کاملیاهای سفید و قرمز او خبر نداشت.


P_Reyhoon

خوش‌خلقی او را باید از چاپلوسی جدا می‌کردند. روی گشاده‌ی مرگان در کار، نه برای خوشایند صاحب کار، بلکه برای به زانو درآوردن کار بود. مرگان این را یاد گرفته بود که اگر دلمرده و افسرده به کار نزدیک بشود، به زانو در خواهد آمد و کار بر او سوار خواهد گشت. پس با روی گشاده و دل باز به کار می‌پیچید. طبعا کار چنین است که می‌خواهد تو را زمین بزند، از پا درآورد. این تو هستی که نباید پا بخوری، نباید از پا دربیایی و مرگان نمی‌خواست خود را ذلیل، ذلیل کار ببیند. مرگان کار را درو می‌کرد.


P_Reyhoon

من از میرزا برای همین خوشم می‌آید. خودش می‌خورد و می‌گذاشت دیگران هم بخورند


P_Reyhoon

تا کی و تا چند می‌توانی چون سگی کتک‌خورده درون لانه‌ات کز کنی؟در این دنیای بزرگ جایی هم آخر برای تو هست. راهی هم آخر برای تو هست ؛
در زندگانی را که گل نگرفته‌اند …
گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس می‌شود. می‌شوراند. منقلب می‌کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می‌دارد. می‌گریاند. می‌چزاند. می‌کوباند و می‌دواند.


niillofar

میشه راهنمایی کنید چطور میشه از سایت رمان خوند. هرکاری میکنم نمیشه


P_Reyhoon

ماهی‌ها از ترس آدم‌ها ماهی شده اند و به آب پناه برده اند ولی آن جا هم در امان نیستند


@acha_zz

مقیاس درست برای اندازه گیری خودت،شرایطی نیست که در آن حضور داری، بلکه روشی است که با آنها برخورد و رفتار میکنی.


omid9585

جان اسمیت که تازه دانشگاه هنر را تمام کرده است، برای گذراندن تعطیلات به خانه‏ ی برادر بزرگ‏ترش می‌رود. روزی در جنگل نزدیک خانه‏ ی برادرش با مردی اسرار آمیز برخورد می‌کند و از آن زمان اتفاقات بسیار عجیبی برایش می‌افتد.


بازم نشون بده