بریده‌هایی از رمان خاطرات زمستان

نوشته پل استر

چندین سال بعد بود که به آن چه روی داده بود پی بردی؛ گرفتار ترس شده بودی اما خودت نمی‌دانستی. این‌که می‌خواستی از ریشه‌هایت جدا شوی، تو را به اضطرابی شدید و سرکوب شده دچار کرده بود؛ شکی نیست که فکر پایان دادن به نامزدی‌ت بیش از حد تصور آشفته‌ت می‌کرد. می‌خواستی به تنهایی به پاریس بروی، اما بخشی از وجودت از چنین تغییر شدیدی وحشت داشت، این بود که معده‌ت به درد آمده، امانت را بریده بود. ماجرایی که در زندگی‌ت مدام روی می‌دهد؛ هرگاه سر دوراهی قرار می‌گیری، جسمت واکنش نشان می‌دهد، زیرا جسمت همیشه چیزی را می‌داند که ذهنت از آن بی‌خبر است، بنابراین هرطور که بتواند تو را از پا درمی‌آورد، با ابتلا به بیماری عفونی، ورم معده یا حملات وحشت. فشار اصلی جنگ‌های درونی همیشه نصیب جسم می‌شود و ضربه‌هایی که ذهن توان رویارویی با آن‌ها را ندارد، بر جسم فرود می‌آید. خاطرات زمستان پل استر
پدرت که رانندگی یادت می‌داد، راننده‌ای بد و بی‌کفایت بود، راننده‌ای بی‌توجه و خیالباف که با هربار استارت زدن به استقبال فاجعه می‌رفت، با این‌حال و علی‌رغم همه‌ی کمبودهایی که پشت فرمان داشت، در مربی‌گری خبره بود و بهترین نصیحتی که به تو کرد این بود: به حالت تدافعی رانندگی کن؛ با این فرض که دیگر رانندگان احمق و دیوانه‌اند. «هرگز تصور نکن همه‌چیز درست است» خاطرات زمستان پل استر
به ندرت به جای زخم‌ها فکر می‌کنی، اما هروقت به یادشان می‌افتی، می‌دانی که علامت‌های زندگی‌اند،‌که خطوط مختلف و ناهمواری که بر چهره‌ات حک شده‌اند، نامه‌هایی از الفبایی نهان‌اند که داستان هویتت را باز می‌گویند، زیر هر جای زخم یادبود زخمی است که التیام یافته، و هر زخم بر اثر برخوردی نامنتظر با جهان ایجاد شده - یعنی یک تصادف یا چیزی که لازم نبوده اتفاق بیفتد، زیرا تصادف یعنی چیزی که روی دادنش الزامی نیست. واقعیت‌های تصادفی با واقعیت‌های واجب در تضادند، و امروز صبح که به آینه نگاه می‌کنی پی می‌بری سراسر زندگی چیزی به جز تصادف نیست و تنها یک واقعیت، محرز است، این که دیر یا زود به پایان خواهد رسید. خاطرات زمستان پل استر
خیال می‌کنی این چیزها هرگز دامن‌گیرت نخواهند شد، که ممکن نیست چنین شود، که تو تنها آدم دنیا هستی که هیچ‌کدام از این بلاها سرش نمی‌آید، و آن‌وقت یکی یکی همه‌ی آن‌ها برایت اتفاق می‌افتد، درست همان‌طور که بر همه‌ی آدم‌های دیگر نازل می‌شود خاطرات زمستان پل استر