بریده‌هایی از رمان کرگدن

نوشته اوژن یونسکو

… آه که چقدر زشتم. وای به حال آن که بخواهد اصالت خودش را حفظ کند. (ناگهان از جا می‌جهد) بسیار خوب. بدرک. در مقابل تمامشان از خودم دفاع می‌کنم. تفنگم کو! تفنگم کو! (رو به دیوار صحنه می‌کند، که کله‌های کرگدن به آن است، و فریاد کنان) در مقابل همه تان از خودم دفاع می‌کنم. در مقابل همه تان. من آخرین نفر آدمیزادم. و تا آخر همین جور می‌مانم. من تسلیم نمی‌شوم. کرگدن اوژن یونسکو