ازش پرسیدم می‌داند سرخ پوست‌ها در باره ی آفرینش چه افسانه ای دارند؟ که گفت نه.
این بود که برایش توضیح دادم: ناکسا معتقدن خدا وقتی تو کارگاه سفالگریش داشته آدمو می‌ساخته؛ سه تا نمونه می‌سازه. اولی رو که می‌زاره تو کوره؛ زود درش می‌یاره. سفیدپوستا، رگ و ریشه شون بر می‌گرده به این نمونه. دومی رو که می‌ذاره، دیر ورش می‌داره. سیاپوستا از قماش این دومی ان. تازه خدا دستش می‌یاد که چقدر زمان لازمه که ادمو بذاره تو کوره تا یه چیز خوش آب و رنگ از تو کوره در بیاد. نه خام خام باشه. نه به کلی بسوزه.
گفت: اونام لابد سرخ پوستن!
پوزخندی زدم و گفتم: آره. می‌گن ما نه مث سفید پوستا کم پختیم که خام بمونیم ، نه مث سیاه پوستا زیادی حرارت دیدیم که به کلی بسوزیم.
خندید و گفت: خیلی انتزاعی یه.
گفتم: خیلی ام خودخواهانه س.
گفت: ولی قشنگه. می‌دونی… آدم و می‌بره تو فکر که نکنه حق با اونا باشه.