در طول تمام زندگیم، به هر جایی که رفتم، انسان هایی را دیدم که خواهان به دست آوردن شیء جدیدی بوده اند. خریدن اتومبیل جدید، خریدن اسباب و اثاثیه ی جدید. خریدن آخرین مدل اسباب بازی، و پس از آن خواهان این هستند که در مورد آن با تو حرف بزنند، حدس بزن چه چیزی خریده ام؟
"می دانی تفسیر من از این قضیه چیست؟ این افراد، آدم هایی بوده اند بسیار بسیار تشنه ی عشق، که به جای کسب خود عشق، برای آن جایگزین هایی تعیین کرده اند. آن‌ها اشیای مادی را در آغوش کشیده اند و منتظر بازپس گیری" آغوش _برگشت" خود هستند. اما زهی خیال باطل! تو نمی‌توانی اشیای مادی را جایگزین عشق، مهر و محبت، صمیمیت و رفاقت کنی.
"پول، جای خالی عشق و محبت را پر نمی‌کند. قدرت، جای خالی عشق و محبت را پر نمی‌کند. چون من در حال مرگ هستم، می‌توانم این چیزها را به تو بگویم، وقتی تو بیش از هر زمانی به عشق نیاز داری، نه پول، نه قدرت، هیچ یک آن احساسی را که تو در پی آن هستی، به تو نخواهد داد، هیچ اهمیتی هم ندارد که چقدر پول و قدرت داشته باشی.