لحن نامه‌ات دلشوره‌ای را که بابت سلامتی‌ات داشتم از بین برده است و این کم چیزی نیست. فکر می‌کنم حالت بهتر شده است: همان‌طور که امیدوار بودم. پاریس آب‌و‌هوای بدِ حارّه‌ای را جبران می‌کند؛ آوینیون و آخر سر هم کوهستان کار را تمام می‌کند و من دوباره از نیرومندیِ تو به ستوه می‌آیم. خلاصه خوب بخور، خوب بخواب، نفس بکش، دوستم داشته باش، و بدان که من اینجا در آرامش کامل منتظرت هستم. باید نیرومند و صبور باشم! الآن خوشبختم و هیچ وقت این‌قدر خوشبخت نبوده‌ام. مطمئن از تو و از خودم و از ما. آماده‌ام از مرگ هم سرپیچی کنم حتی اگر زود پذیرای تو شود با روشن‌ترین نگاهی که به زندگی داشته‌ای. هرچند نمی‌شود گفت که همه چیز برای کمک به من مهیاست؛ تو حتی در وقت نبودنت تنها یار من باقی می‌مانی، در هیجان و سکون. پدرم در این وقت سال آزرده‌خاطر است از آب‌و‌هوای متغیر و وضع روحی ماخولیایی (کلمه خیلی دقیق نیست، اما خودش این را به کار می‌برد).
وقتی خانه می‌مانم و پیتو می‌آید که در خانه‌مان غذا بخورد، تمدد اعصاب پیدا می‌کنم و فقط همین زمان‌هاست که می‌توانم استراحت کنم.