معتقد بود زندگی زنجیره درازی است؛ گردنبندی پر از گره که باید یکی یکی آن‌ها را باز کند، تا در پایان آن زنجیر بی‌پایان به حقیقت دیگر برسد. باورش این بود که باید هر کس خود و دنیایش را بشناسد.