جورج برنارد شاو

چیزی به‌اسم افکارِعمومی وجود ندارد. بعضی آدم‌ها هستند که یک‌سِری عقایدی دارند. ما آنها را تیرباران می‌کنیم. وقتی به آنها شلیک کردیم، دیگر فرد زنده‌ای نیست که آن عقیده را داشته باشد. درنتیجه چیزی از آن افکارِعمومی باقی نمی‌ماند که شما از آن بترسی. این موضوع را درک کن، بالزکوئیت عزیز. آن‌وقت است که می‌توانی ادارهٔ حکومت را یاد بگیری. افکارِعمومی یک فکر است. فکر از ماده جدایی‌ناپذیر است. اگر ماده را بکشی، آن‌وقت فکر هم از میان می‌رود. بریده‌های جراید جورج برنارد شاو
شما هرچه به ذهنتان می‌آید را به زبان می‌آورید. تمام برنامه‌هایتان را اعلام می‌کنید این درست کاری است که یک خانم واقعی انجام نمی‌دهد. شما تمام کارت‌هایتان را روی میز می‌گذارید درحالی‌که یک خانم واقعی کارت‌هایش را زیر میز قایم می‌کند خواستگاری به سبک روستایی (1 کمدی کوچک برای 2 صدا) نمایش‌نامه جورج برنارد شاو
من دور دنیا را گشتم تا حقیقت را پیدا کنم. البته جاهای زیبا زیاد دیدم؛اما گرما و پشه‌ها و بوها! سفر باعث شد آن دنیای زیبایی که در خیالم برای خودم به تصویر کشیده بودم ویران شود. خواستگاری به سبک روستایی (1 کمدی کوچک برای 2 صدا) نمایش‌نامه جورج برنارد شاو
من عاشق مسافرت بودم. اما آخرش این شد که به رم و آتن سفر کردم. خب، همه چیز خوب بود اما از قسمت‌های باستانی این شهرها چیزی جز خرابه باقی نمانده است و شکوه و عظمت آن‌ها هم فرقی با چلتنهامِ خودمان ندارد. از این‌که دوباره به خانه برگشم خوشحال بودم. خواستگاری به سبک روستایی (1 کمدی کوچک برای 2 صدا) نمایش‌نامه جورج برنارد شاو
آدم‌ها هرجا که باشند صبح و شب همیشه همان کارهای تکراری را انجام می‌دهند، نه؟ تنها راهی که این ملالت را از ذهنمان دور کنیم این است که یک جا ساکن شویم و یک شغل مشخصی را انجام دهیم. آن وقت دیگر به آن فکر نخواهیم کرد. خواستگاری به سبک روستایی (1 کمدی کوچک برای 2 صدا) نمایش‌نامه جورج برنارد شاو
وقتی به یک شغل تروتمیز و آبرومند عادت می‌کنید دیگر نمی‌توانید زن یک مرد فقیر بشوید. خیلی دخترهای سرحال و شادابی را دیده‌ام که با ازدواج، به خرحمال‌های کثیف و پیر تبدیل شده‌اند. خواستگاری به سبک روستایی (1 کمدی کوچک برای 2 صدا) نمایش‌نامه جورج برنارد شاو