بریده‌هایی از رمان گهواره گربه

نوشته کورت ونه‌گات

از مردی بپرهیزید که با کوشش بسیار در کار آموختن چیزی است. آن چیز را می‌آموزد و میبیند از گذشته خردمندتر نشده است. این شخص به شکلی جنایتکارانه از مردمانی بیزار است که جاهل اند اما برای نیل به جهالت خود راه سخت و درازی را طی نکرده اند. گهواره گربه کورت ونه‌گات
آخرین جمله اسفار باکونون: "اگر جوان‌تر بودم، تاریخ حماقت بشر را می‌نوشتم و به قله کوه مک‌کیب می‌رفتم و با تاریخم به جای بالش، به پشت دراز می‌کشیدم. و از روی زمین کمی سم آبی مایل به سفید، که از انسان مجسمه می‌سازد، برمی‌داشتم و از خودم مجسمه‌ای می‌ساختم، خوابیده به پشت، با لبخندی مخوف بر لب و انگشت بر بینی رو به آنی که تو می‌شناسی‌اش. گهواره گربه کورت ونه‌گات
مورچه چُسو آدمی‌س که فکر می‌کنه خیلی خیلی زرنگه، اون‌قد که هیچ‌وقت نمی‌تونه جلوی دهنشو بگیره و همیشه چُس نفسی می‌کنه. هر که هرچی بگه باید با طرف جر و بحث کنه. شما می‌گین از یک چیزی خوشتون میاد، و اون هم، به پیر قسم، براتان دلیل و برهان میاره که غلط می‌کنین از آن چیز خوشتان میاد، همیشه‌ی خدا تا حدی که بتونه کاری می‌کنه که شما فکر کنید که خِنگ‌اید. هر چی بگید٬ اون رو دست‌تون بلند می‌شه و بهترشو می‌دونه. گهواره گربه کورت ونه‌گات