وقتی نفس می‌کشد، به نحوی مرا یاد بارانی می‌اندازد که به ملایمت روی پهنه گسترده دریا می‌بارد. من مسافر تنهای دریا هستم بر عرشه ایستاده، و او دریاست. آسمان پتویی خاکستری است، در افق با دریای خاکستری در هم آمیخته. قایل شدن تفاوت بین دریا و آسمان دشوار است. بین مسافر دریا و دریا. بین واقعیت و کارهای دل