مادرم همهٔ درخشش خود را روی پدرم می‌ریزد. او روشن‌تر و قوی‌تر از تمام چراغ‌های ورزشگاه است. پدرم او را با هر دو دست در آغوش می‌کشد و بعد ستاره‌کوچولوی دریایی‌مان را بغل می‌کند و گونه‌های او را می‌بوسد. ما چهار نفر، یک جزیره‌ایم. این جشن بعد از هر بازی اتفاق می‌افتد، فرقی نمی‌کند تیم‌مان بُرده یا باخته باشد. ما پیروزیِ پدرم هستیم.