اگر خدا جایی‌ست که ترس به آن راهی ندارد، پس چرا یاد گرفته‌ام از خدا بترسم؟ حیرت‌زده‌ام از این خدا، از این عشق، اما نمی‌ترسم. ترس و خدا دیگر هرگز با هم برایم معنایی نخواهند داشت. او همیشه مرا دوست داشته است، هنوز هم دوستم دارد، و همچنان دوستم خواهد داشت. هیچ‌وقت از این عشق جدا نشده بودم، فقط خودم را فریب داده بودم که جدا شده‌ام.