رمان ایرانی

1 عاشقانه آرام

و همیشه خاطرات عاشقانه، از ‹‹ نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز می‌شود.››

روزبهان
9789645529121
۱۳۹۰
۲۴۰ صفحه
۵۶۵۳ مشاهده
۵۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
نادر ابراهیمی
صفحه نویسنده نادر ابراهیمی
۵۷ رمان نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمی‌های کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
دیگر رمان‌های نادر ابراهیمی
عاشقانه‌ها
عاشقانه‌ها من، شناگر از کودکی در آب غوطه‌خورده شمالی، اگر در دریا به آسانی غرق نمی‌شوم، در دامنه سبلان، چنان گل‌باران شدم که یکپارچه خیس از عطر زنده گل‌ها، چتری از رویا رنگ بالای سرم گشوده شد، و زیر چتر، کوله‌ام را زمین گذاشتم ـ روی سبز ـ سفره‌ام را باز کردم، و خسته خسته، پنیر تبریز را با خیاری که ...
تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ
تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ
هزارپای سیاه و قصه‌های صحرا
هزارپای سیاه و قصه‌های صحرا من عاشق تقی بودم. اسمش را می‌گذارم عشق؛ اگر عشق، دوست داشتن نباشد، جذب شدن و کشیده شدن باشد؛ چون نمی‌توانستم نگاهش نکنم. تا وقتی که دست و پایش را می‌گرفتند و می‌بستند و می‌بردند توی زیرزمین من همانطور با نگاهم می‌پاییدمش. اسمش را گذاشته بودم عشق، چون برای دیدنش مدرسه نمی‌رفتم. هیچ کجا نمی‌رفتم. کیفم را بر می‌داشتم و ...
بر جاده‌های آبی سرخ 4 (3 جلدی)
بر جاده‌های آبی سرخ 4 (3 جلدی)
مردی در تبعید ابدی
مردی در تبعید ابدی اصولا، هرجا که ملاصدرا بود، آنجا صدا هم بود، پچپچه هم بود، نگاه‌های غریب هم بود، شایعه و حکایت ـ تا مرزهای افسانه ـ هم بود. چرا؟ هیچ‌کس نمی‌دانست. مکتب صدرا، بسته بود و محدود. وابستگان به آن، هر کسی را به درون این محفل راه نمی‌دادند. شاید به همین علت هم بود که شایعات، شکل می‌گرفت. چیزی که ...
مشاهده تمام رمان های نادر ابراهیمی
مجموعه‌ها