رمان ایرانی

دوباره شیدایی

لبخند بی‌صدایش طنین فریاد خوشحالی بود در روح سرگردان و ناآرامم. سرگشته و حیران، سوار ماشینش شدم و ساکت و بی‌صدا، گوش به زنگ کلام شیوایش شدم. چهره مظطرب و بی‌قرار مجذوب از عشم را که دید پیروزمندانه چون سوارکاری که افسار اسبش را به دست دارد، با شتاب به سوی مقصد راند تا در مکانی آرام تیر خلاص را به قلب مغرور و بی‌صبرم فرود بیاورد. افسوس که مسافر عشق، اندک زمانی بیشتر فرصت ندارد تا دوباره مانند پرستویی مهاجر به خانه خویش بازگردد.

فروغ قلم
9789642846054
۱۳۹۰
۳۶۰ صفحه
۴۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ماکان هامرز
تک درخت باغ آرزو
تک درخت باغ آرزو راستی که زندگی در زمان پیکار برای دستیابی به خواسته‌هایمان، در هنگام تصاحب و تسخیرشان، چقدر شیرین و لذتبخش است و گواه آن در برق دیدگان زلال فرناز هویدا بود. با نگاه به او، احساس شور و شعف خاصی وجودم را فرا گرفت، احساسی مطبوع، دوست‌داشتنی، ولی آنی...
آوایی از آن سوی مرزها
آوایی از آن سوی مرزها
مشاهده تمام رمان های ماکان هامرز
مجموعه‌ها