دوازده دانشآموز زبده برای شرکت در یک رقابت با عنوان بازیهای زندگی انتخاب شدهاند. آنها نه تنها باید بر خطرات زندگی در یک جزیره گرمسیری فائق آیند، بلکه باید با حضور شیطانی یک موجود دیگر نیز مقابله کنند...
۹۳ رمان
استاین میگوید:" وظیفهٔ بزرگی دارد و آن سیخ کردن مو بر اندام بچه هاست" کتابهای او با فروش بیش از ۲۵۰ نسخه در سطح جهان او را به پر فروشترین نویسندهٔ کودک تبدیل کردهاست . او هم اکنون همراه همسرش جین(jane)و پسرش مت (matt)زندگی میکند. استاین میگوید:"من عاشق این هستم که خوانندههایم را به جاهای ترسناک ببرم آیا می دانید ترسناکترین مکان کجاست؟این محل ذهن خود شماست." آر.ال.استاین«رابرت لارنس استاین»در سال ۱۹۴۳ در شهر کلموبوس در ایلت اوهایو به دنیا ...
وحشت در خیابان شوک (دایره وحشت 16)
ارین رایت و دوست صمیمیاش، عاشق فیلمهای ترسناک هستند. به خصوص مجموعه فیلمهای وحشت در خیابان شوک.
هنگامی که ارین و مارتی، پارک بازی استودیوی جدید وحشت را دیدند، ترس را در زندگیشان درک کردند...
من مردهام (تالار وحشت)
این الکس اسمیت است که از کنارتان رد شد تا با عجله به خانه برود و دفتر خاطراتش را چک کند. مشکل این است که الکس تاکنون یک کلمه هم در این دفتر ننوشته است. ولی دیروز مطلب عجیبی در دفترش ظاهر شد، چیزی در مورد آینده الکس... آلکس بیصبرانه منتظر مطالب امشب است تا ببیند فردا چه چیزی انتظارش ...
آدم برفی میآید
با داستانهای مجموعه ترس و لرز واقعا مو به تن آدم سیخ میشود. دختر و پسرهای معمولی، ولی شجاع و کنجکاو با داستان تجربههای بسیار ترسناکی را از سر میگذرانند.
جریان این آدم برفیهایی که همه جا توی ده هستند چیست؟
جکی میخواهد از آن سر در بیاورد ولی با رازی بسیار وحشتناک رو به رو میشود.
ماسک شبحزده (دایره وحشت 1)
ماسک هالووین کارلی بث چقدر وحشتناک و زشت است!
به حدی که برادر کوچکترش را تا سر حد مرگ ترساند... و البته وحشتناکتر از تصور کارلی بث است. شاید خیلی وحشتناکتر.
چرا که هالووین تقریبا تمام شده و کارلی بث هنوز ماسک مخصوصاش را به چهره دارد.
شاید پس از یک بار ملاقات با آنها دیگر هرگز برنگردید!
در دایره وحشت بعدی به خانه ...
بگو چیز و بمیر (مورمور 9)
گریگ فکر میکند دوربین قدیمی و کهنهای که پیدا کرده مشکلی دارد...
عکسهایی که میگیرد، متفاوت از آب در میآیند و وقتی از اتومبیل جدید پدرش عکس میگیرد، اتومبیل در تصویر درب و داغون دیده میشود... و سپس اتومبیل تصادف میکند...
هیچ یک از دوستانش حرف او را باور ندارد و حتی یکی از آنها از گریگ میخواهد عکسی از او بگیرد...