رمان ایرانی

دختران سبلان

صدای پرندگان در گوشش طنین زیبایی داشت. احساس خوشایندی وجودش را پر کرد. احساس آرامش، امنیت و لذت. این سرزمین نعمت‌های بی‌شمار و موهبت‌های فراوانی در اختیار آنان قرار داده بود. پا برجا بودن این سرزمین یعنی بقای آنها. در این جا متولد شده، بزرگ می‌شدند، زندگی می‌کردند و در همین دیار مهربان، رخت از دنیا بسته و می‌مردند. آنها حتی بعد از مردن هم آزاد بودند. زیرا پس از گذشت سالیان دراز جسمشان پوسیده و تبدیل به خاک می‌شد و با وزش باد در جای جای این سرزمین جسم خاکی آنها سبک‌بال و راحت به هر سو می‌رفت گویی بعد از مرگ حیاتی دوباره پیدا کرده‌اند.

نخستین
9789648037821
۱۳۸۸
۴۶۴ صفحه
۲۴۷ مشاهده
۰ نقل قول