رمان ایرانی

دکتر بکتاش

مهناز، در زندگی گذشته‌اش، هنگامی که کاشان بود، شکست بزرگتری را تجربه کرده بود که بر روح جوان و ساده‌اش اثری بس ناگوار گذشته بود. شاید اگر آن شکست و تجربه ناهنجار نبود که زهر تلخ بدبینی و اندیشه‌های عقیم را در کامش ریخته بود، همان بار نخست در رشته دلخواهش موفق می‌شد و حالا برای خودش سر کلاس دانشگاه نشسته بود. یک ازدواج حساب نشده و ناموفق، با پسر عموئی که همسال خودش بود و از کودکی با هم توی یک خانه بزرگ شده بودند این ازدواج، بیشتر بر پایه مصلحت دو خانواده بود تا عشقی شورانگیز که در مورد آنان هرگز نمی‌توانست معنا داشته باشد.

نگاه
9789643511913
۱۳۸۸
۵۴۴ صفحه
۲۱۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
علی‌محمد افغانی
صفحه نویسنده علی‌محمد افغانی
۱۰ رمان علی محمد افغانی از نویسندگان نامدار ایرانی متولد کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. این رمان بسیار مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت، هر چند که ناشران کتابش را منتشر نکردند و او با سرمايه خود کتاب را منتشر کرد. «شوهر آهوخانم» داستان ناتمام تبديل زن ایرانی به ماشين توليد بچه، ارضاء کننده تمايلات جنسی مرد و مسئول پختن و روفتن خانه است. افغانی همچنین جزو سازمان افسران حزب توده بوده كه در ...
دیگر رمان‌های علی‌محمد افغانی
سیندخت
سیندخت آقای سورن، رئیس هیات مدیره، گیلاس مشروبش را روی شکم برجسته‌اش گرفته بود. اگر آن را رها می‌کرد نمی‌افتاد. شاید چون در غذا خوردن افراط کرده بود در سخن گفتن امساک می‌نمود. لبخند زد: ـ اگر او زیباست همه چیز هست. همین یکی را بگو و باقی همه را ولش. شاید هم به خاطر او بوده که این هفته را هر ...
شوهر آهو خانم
شوهر آهو خانم شوهر آهو خانم، آئینه تمام‌نمای اجتماع ما و به حقیقت دایره‌المعارف عظیمی است از زندگی دورانی که به شتاب سپری می‌شود. هنر اصلی نویسنده در نحوه نگارش داستان و حتی در تعبیرات بکر و بی‌شمار و توصیف‌های گویای او نیست؛ هنر بزرگ وی این است که با آفریدن ده‌ها انسان حقیقی و به جنبش درآوردن صدها حادثه واقعی، از یک ...
شادکامان دره قره‌سو
شادکامان دره قره‌سو زنان برای مردان از دیوار باغ طناب می‌اندازند و هیچ مصیبتی نیز اتفاق نمی‌افتد. حال آن که گفتم، واقعیت زندگی خیلی شنیدنی‌تر از آنست که در افسانه‌ها می‌نویسند، و باید هم این طور باشد...
سیندخت
سیندخت آقای سورن، رئیس هیات مدیره، گیلاس مشروبش را روی شکم برجسته‌اش گرفته بود. اگر آن را رها می‌کرد نمی‌افتاد. شاید چون در غذا خوردن افراط کرده بود در سخن گفتن امساک می‌نمود. لبخند زد: ـ اگر او زیباست همه چیز هست. همین یکی را بگو و باقی همه را ولش. شاید هم به خاطر او بوده که این هفته را هر ...
همسفرها
همسفرها آقای لئون بونیفاس، صاحب کافه رستوران تولدو (چالمای سابق)، سبیلو، سرزنده، که به کمترین مزاح دست به شکمش می‌‌گرفت و شلیک خنده را سر می‌داد، بدون کت و با جلیقه، دم در کافه‌اش آمد و جوان بیست ساله کپی به سری را که بی‌هدف در سایه پیاده‌رو، آن سوی خیابان، ایستاده بود صدا زد: آنتونیو، آهای آنتونیو! بیا خبری برایت ...
مشاهده تمام رمان های علی‌محمد افغانی
مجموعه‌ها