۴۴ رمان
محمود دولتآبادی، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولتآباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد.
دولتآبادی مشاغل مختلفی را تجربه کرد. کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه سازی، سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.
دولتآبادی ابتدا راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر ...
جای خالی سلوچ
... و هنوز هم به چشم میتوانیم ببینیم که زنان ما در جاهای مختلف ایران پا به پای مرد کارهای دشوار انجام میدهند، در امر دامداری، کشاورزی، نساجی و غیره... و در سهمی که از عذاب زندگی میبرند و نیرویی که در مقاومت و سختکوشی در برابر این زندگی مصرف میکنند هم هیچ کم از مردها ندارند. کدام پسر ایرانی ...
طریق بسمل شدن
همینها، اینها، نمیبینیشان؟ تو نمیبینی؟ همه هستند، همه هستند. نمیبینیشان؟ کفن و قمقمه. نگاه کن، نگاه کن! «تشنهای، تو تشنهای برادرم. بنوش آب!» نگاه کن، نگاه کن! چه رستخیز روشنی! منم، تویی و دیگران. تویی، منم و دیگران. چه رستخیز روشنی. کلاهخود و چکمه و یراق. یکی به آفتاب میدهد سلام، یکی به آب. یکی به آسمان نیاز میبرد، یکی ...
روز و شب یوسف
«پول حرام. از حلالش چه دیدیم که از حرامش ببینیم. چکارش کنم؟ چکارش میتوانم بکنم؟ اولاد مثل در مجلس است. نه میتوانم بسوزانمش، نه میتوانم از پاشنه درش بیاورم. اولاد، اولاد روز و شب را به آدم زهر میکند. پس صباح جلوی کارهای دیگرش را چه جور بگیرم؟»
بنیآدم
گفتم، همان اول کار گفتم که نوشتن داستان کوتاه کار من نیست. این هنر بزرگ را کافکا داشت، ولفگانگ بورشرت داشت و میتوانست بدارد که در همان «بیرون، جلو در» جان سپرد و داغش لابد فقط به دل من یکی نیست، و پیشتر از او چخوف داشت که بالاخره خون قی میکرد در آن اتاق سرد، و چند فقرهای هم ...