رمان خارجی

کیمیاگر

(O alquimista)

پائولو کوئیلو در سال 1947 در ریودوژانیرو به دنیا آمد. شهرت او در آمریکای لاتین با شهرت گابریل گارسیا مارکز برابری می‌کند. چهار کتابی که او تاکنون منتشر کرده است همه در ردة کتاب‌های پرفروش برزیل هستند. کیمیاگر تاکنون در بیست و دو کشور جهان به چاپ رسیده و از اقبالی کم‌نظیر برخوردار بوده است. کیمیاگر نخستین کتابی است که از این نویسنده به زبان فارسی منتشر شده و در مورد جوان چوپانی است به نام سانتیاگو که به یک جست و جوی روحانی یا کیمیای درونی دست می‌زند و در سرزمین‌های کویری عرب به مکاشفه و سیر آفاق و انفس می‌رسد.

9789649483429
۱۳۸۶
۱۹۲ صفحه
۴۳۳۹ مشاهده
۸ نقل قول
نسخه‌های دیگر
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
ساحره پورتوبلو
ساحره پورتوبلو داستان ساحره پرتوبلو، روایت دختری است کولی از خیل مردمانی که زندگی را به طریقی جز آنچه باید برمی‌گزینند و در این مسیر، در زندگی خویش، نزدیکان و حتی همکارانشان تحول می‌آفرینند. آتنا در این روایت، شیفته عشق است، عشقی که در فرهنگش می‌توان در حین تنفر، دوست داشت و در حین بردگی آزاد بود.
مکتوب
مکتوب سخت‌گیری آسان است. تنها کاری که لازم است، دوری از مردم و بدین ترتیب، پرهیز از رنج است. در این حالت لازم نیست خطر عشق، ناامیدی و رویاهای ناکام را به جان بخریم.
کنار رودخانه پیدرا نشته‌ام و گریه کردم
کنار رودخانه پیدرا نشته‌ام و گریه کردم
خیانت
خیانت بعضی وقت‌ها باید خودت را گم کنی تا بفهمی کی هستی. یک زن در دهه سی زندگی خود، شروع می‌کند به پرسیدن سوال‌هایی درباره روزمرگی‌های زندگی‌اش. در چشم همه او زندگی عالی دارد: ازدواجی شاد، فرزندان و شغل. هنوز او احساس نارضایتی دارد. همه این تغییرات زمانی است که او با یک موفقیت سیاسی مواجه می‌شود.
والکری‌ها
والکری‌ها جین گفت: « وقتی با والکری‌ها ملاقات کنی، چیزی کنار اومدن باهاشون رو آسون می‌کنه.» «چه چیزی؟» مرد جوان خندید. «خودت متوجه می‌شی. اما بهتر بود زنت رو با خودت نمی‌آوردی.»
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها