رمان خارجی

مرگ در آند

(Death in the andes)

او را لب جاده، درست بیرون واحه پیدا کرد، کنار کوره‌راهی با درخت‌های بید و گلابی جنگلی و آکنده از قار و قور قورباغه‌ها. دختر، آزرده و غمگین، داشت طرف دهکده‌اش می‌رفت. کاسیمیرو بالاخره دلش را به دست آورد، راضی‌اش کرد که سوار واننت بشود و او را به حوالی دهکده‌اش رساند.

آگاه
9789643290771
۱۳۹۰
۳۲۸ صفحه
۱۸۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
ماریو بارگاس یوسا
صفحه نویسنده ماریو بارگاس یوسا
۲۱ رمان خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا داستان‌نویس، مقاله‌نویس، سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار اهل پرو است. یوسا یکی از مهمترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد؛ داستان کوتاهی بود به اسم «سر دسته ها» که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن قدر جاه طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان ...
دیگر رمان‌های ماریو بارگاس یوسا
قهرمان عصر ما
قهرمان عصر ما ماریو بارگاس یوسا با هر رمانش خواننده را شگفت‌زده می‌کند. او در این اثر، دو روایت موازی را به پیش می‌برد که اگرچه در پایان به هم می‌رسند، اما هر یک از سویه اجتماعی خاصی برخوردار است. حوادث رمان در جامعه معاصر پرو رخ می‌دهد و همه‌چیز با نامه‌های افرادی مشکوک شروع می‌شود که قصد باج‌خواهی از صاحب یک شرکت ...
مردی که حرف می‌زند
مردی که حرف می‌زند روشنفکرانه، اخلاقی، هنرمندانه در آن واحد و به گونه‌ای درخشان... جذاب‌ترین رو روان‌ترین کتاب وارگاس یوسا. قصه‌گو، اطمینان و تسلط داستان‌سرایی را نشان می‌دهد که هنرش را در کنترل کامل دارد. داستانی جذاب است... وارگاس یوسا با مهارت بسیار و به گونه‌ای دلکش و متین، اسراری را می‌تند که سرنوشت شائول زوراتاس را در میان گرفته است...
قصه‌گو
قصه‌گو آنچه در پی گفتنش هستم، نه تغییر واقعیت است و نه حاصل حافظه‌ای نسیان‌زده. تقریبا مطمئنم پس از دیدن هر عکس، با اشتیاق تمام سراغ عکس بعدی می‌رفتم و گه‌گاه این اشتیاق تبدیل به اضطراب می‌شد. چه چیزی تو را این‌طور پریشان کرده است؟ در این عکس‌ها چه چیز وجود دارد که تو چنین تو را مضطرب کرده است؟ از ...
چه کسی پالومینو مولرو را کشت
چه کسی پالومینو مولرو را کشت دونیا لوپه التماس‌کنان زانو زد. چیزی نمی‌دانست،‌ چیزی درک نمی‌کرد. «من کاری نکردم، قربان. هیچی،‌ هیچی. دو تا بچه رو که اتاق می‌خواستن راهشون دادم. به خاطر خدا، فرض کنین مادرتونم، قربان،‌ تیراندازی نکنین ما نمی‌خوایم اینجا رسوایی چیزی پیش بیاد.»
جنگ آخر زمان
جنگ آخر زمان حالا همه‌شان آرام و قرار نداشتند تا خبر پیروزی سرهنگ بر کسانی را بشنوند که او تمام تلاشش را می کرد تا آن‌ها را هوادار بازگشت سلطنت و جاسوس دربار انگلستان جا بزند. بارون این همه را در ذهن می گذراند، بی‌آنکه چشم از همسر خفته‌اش بردارد. رنگ خانم بارون پریده بود اما چهره‌اش حالتی آرام داشت. ناگهان با صدای ...
مشاهده تمام رمان های ماریو بارگاس یوسا
مجموعه‌ها