رمان خارجی

سیمای زنی در میان جمع

(Gruppenbild mit dame)

هاینریش بل برای شرح زندگی‌نامه لنی، که شخصیت اصلی داستان است، ابتدا از زمان حال و از 48 سالگی لنی آغاز می‌کند و پس از شرح بسیاری از خصوصیات او در این سن به گذشته می‌رود و سیری بلند در گذشته و خاطرات دور زندگی او دارد. و همان‌طور که در گذشته غوطه‌ور شده، ناگهان لحن روایت عوض می‌شود و این بار با لحنی دیگر روال زندگی لنی را از گذشته به حال و سپس آینده به تصویر می‌کشد.

آگه
9789643290788
۱۳۸۸
۵۶۰ صفحه
۱۹۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
هاینریش بل
صفحه نویسنده هاینریش بل
۳۴ رمان هاینریش تئودور بل نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می‌پردازد. هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ به سربرد. بیشتر دوران ...
دیگر رمان‌های هاینریش بل
و شام بود و صبح بود
و شام بود و صبح بود هاینریش بل، نویسنده بزرگ آلمانی، برنده جایزه نوبل سال 1974 در 21 دسامبر 1917 در شهر کلن آلمان به دنیا آمد و در ژوئیه 1985 در سن 67 سالگی درگذشت. داستان‌های کوتاه بل بسیار گوناگون و از نظر شمار نیز چشمگیر و در خور توجه‌اند. در داستان‌های کوتاه هم بسیار پرکار است و هم متنوع‌نویس. برخی داستان‌هایش مربوط به جنگ و ...
فرشته سکوت کرد
فرشته سکوت کرد هاینریش بل انسان‌های این دوران را به ما نشان می‌دهد و ما با اینان به تجربیاتی می‌رسیم که خود گویای بسیاری از مسایل اجتماعی‌اند، آنگاه که باز هم نفس ارواح را احساس می‌کنیم، آنگاه که پرتو اندکی از عشق به سوی‌مان می‌تابد و زمانی که از ویرانه‌های باور و اعتقاد بر می‌خیزیم و شعله جاویدان را از خاموشی می‌رهانیم. در ...
طعم نان
طعم نان مرد شتاب‌زده گوشه‌ای از نان را کند. چانه‌اش می‌لرزید. احساس کرد چگونه عضلات دهان و فکش بالا و پایین می‌پرد. سپس دندان‌هایش را در تکه ناهموار و نرم بریده شده نان فرو برد و مشغول خوردن شد. او نان می‌خورد، گو این‌که بیات بود و از هفته پیش مانده بود. تکه نانی خشک بود. برچسب سرخ رنگ شرکت نان‌پزی. ...
پیراهن ابریشمی سبز رنگ
پیراهن ابریشمی سبز رنگ هنگامی که دوباره جاده بلند و خاکستری رنگ و دوست‌داشتنی را رویت کردم نفسی عمیق کشیدم. همان جاده‌ای که حاشیه‌اش را درختانی که بر اثر وزش باد تکان می‌خورند پر کرده بودند. نبضم آهسته‌تر می‌زد. وقتی سر چهارراه نشستم خستگی‌ام رفع شد. خیابان بدبو و کثیف دهکده به این جاده شوسه که بوی آزادی می‌داد منتهی می‌شد. عرق از بدنم ...
آدم‌های ناباب (مجموعه داستان‌های کوتاه)
آدم‌های ناباب (مجموعه داستان‌های کوتاه) دنیای پیرامونم از زندگی تهی می‌نمود. زمین وسیع و گسترده گل‌آلود و تپه‌ها و پشته‌های شهر که از خرابی خانه‌ها به وجود آمده بود و آن‌قدر دور از دسترس می‌نمود، حالا با سرعت تصورناپذیری نزدیک می‌شد. پشت سرم شب فرا می‌رسید. همه جا سیاهی شب در پی من بود. گویی هر جا قدم می‌گذاشتم ظلمت و تباهی هم فرود می‌آمد، ...
مشاهده تمام رمان های هاینریش بل
مجموعه‌ها