مجموعه داستان خارجی

توپ بازی

به هر حال یک نفر زودتر از بقیه دید که خورشید، ناگهان بالا جهید و دوباره پایین رفت، و آسمان برای لحظه‌ای کوتاه روشن و دوباره تاریک شد. عده زیادی این منظره را دیدند و آب دهانشان را قورت دادند، بعضی‌ها زیر چشمی به هم نگاه کردند، عده‌ای فکر کردند شاهد یک خطای بصری بوده‌اند و لبخند زدند. اما بالاخره همه در نهایت حیرت فهمیدند توپ بزرگ قرمزی که روی خط افق قل می‌خورد، خورشید بود.

ققنوس
9789643118181
۱۳۸۸
۸۸ صفحه
۳۲۹ مشاهده
۰ نقل قول