رمان ایرانی

برزخ اما بهشت

یادم هست آن روز وقتی ته راهرو نگاهم بهش افتاد، درست مثل این‌که چشمم به ملکه عذاب بیفتد، بدنم یخ کرد. وحشت وجودم را پر کرد و زانوهایم سست شد و با این‌که تنها نبودم، بی‌اراده قدم‌هایم کند شد. دلم می‌خواست خودم را پنهان کنم و پشت کسی پناه بگیرم و از آن‌جا فرار کنم...

ققنوس
9789643114350
۱۳۹۰
۲۸۸ صفحه
۸۶۵ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده نازی صفوی
۴ رمان Nazi Safavi
دیگر رمان‌های نازی صفوی
دالان بهشت
دالان بهشت «این منم، خوشبخت‌ترین زن دنیا، که در تاریک و روشن جاده‌ای که به آسمان وصل می‌شود، در حالی که احساس می‌کنم خود بهشت را در کنار دارم، همراه نیمه دیگر وجودم به دالان بهشت می‌روم.» ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر ...
دالان بهشت
دالان بهشت «این منم، خوشبخت‌ترین زن دنیا، که در تاریک و روشن جاده‌ای که به آسمان وصل می‌شود، در حالی که احساس می‌کنم خود بهشت را در کنار دارم، همراه نیمه دیگر وجودم به دالان بهشت می‌روم.» ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر ...
دالان بهشت
دالان بهشت با صدای: آنالی طاهریان «این منم، خوشبخت‌ترین زن دنیا، که در تاریک و روشن جاده‌ای که به آسمان وصل می‌شود، در حالی که احساس میکنم خود بهشت را در کنار دارم، همراه نیمه دیگر وجودم به دالان بهشت می‌روم.» ارزش وصل ندارد مگر آزرده هجر. مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد. مدت: 16 ساعت و 33 دقیقه قالب‌بندی: mp3
مشاهده تمام رمان های نازی صفوی
مجموعه‌ها