رمان ایرانی

پرسه در خاک غریبه

لشکر جاکن شده بود برود.اعلام کرده بودند برای حمله باید بروند به جبهه‌های کوهستانی غرب کشور. زمزمه راه افتاده بود که لشکر گارد ریاست جمهوری عراق، شروع کرده به کشتار مردم کرد و آن‌ها را برای ادامه جنگ و نجات آن‌ها می‌برند.

9789643375881
۱۳۸۸
۲۴۰ صفحه
۶۶۲ مشاهده
۰ نقل قول
احمد دهقان
صفحه نویسنده احمد دهقان
۱۲ رمان احمد دهقان در سال 1345 ه.ش در کرج متولد شد. در سال 1368 با ورود به دانشگاه مدرک خود را ابتدا در رشته مهندسی برق و پس از آن در رشته علوم ارتباطات اجتماعی گرفت. در مقطع فوق لیسانس رشته مورد علاقه‌اش (مردم شناسی) را تحصیل کرد. وی سال‌ها به عنوان کارشناس ادبی در دفتر ادبیات و هنر مقاومت و مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری فعالیت می‌کند.
اولین رمانش با عنوان «سفر به گرای 270 درجه» در سال 1375 منتشر ...
دیگر رمان‌های احمد دهقان
بچه‌های کارون
بچه‌های کارون اگر کسی می‌آمد و به سرم دست می‌کشید، حتما می‌توانست جای دو تا شاخ را پیدا کند. باور کردنی نبود. فرمانده که آن‌جور با اخم و تخم به همه دستور می‌داد، چنان به این یک ذره بچه، عبدل را می‌گویم، احترام می‌گذاشت که باید بودی و می‌دیدی. اول که وارد سنگر شدیم، با این‌که هوا چندان هم سرد نبود، زود یک ...
سفر به گرای 270 درجه
سفر به گرای 270 درجه از روی زمین دود شیری رنگی بلند می‌شود. از کنار خاکریزی که تا بی‌انتها می‌رود. تند می‌گذرم. علی جلوی رویم می‌دود غرق در خون است. فریاد می‌زنم: ›علی وایستا... وایستا، علی» درجا می‌ایستد و برمی‌گردد و با چشمان از هم دریده نگاهم می‌کند. صورتش سرخ سرخ شده؛ رنگ خون. یک دفعه متوجه می‌شوم که صورتش به رنگ سرخ درنیامده، خون را ...
سال بازگشت
سال بازگشت می‌رویم صبحانه می‌خوریم و برمی‌گردیم بالا، توی اتاق‌مان. زری می‌نشیند پشت میز آرایش. از توی آینه نگاهش می‌کنم. چشمش به من می‌افتد و یک دفعه با هر دو دست صورتش را می‌پوشاند و می‌خندد. می‌پرسد: - چیه این‌جوری نگاهم می‌کنی؟ می‌گویم: - هیچی! باز هم نگاهش می‌کنم. مداد چشم‌ به دست، زل می‌زند به‌ام. بعد می‌خندد و دستش را تو هوا پرت می‌کند طرفم ...
روزهای آخر
روزهای آخر اکنون که برمی‌گردم به گذشته، می‌بینم چقدر زود گذشت. روزهای آخر را سال 1370 نوشتم؛ در آن سال‌هایی که هنوز نویسنده نشده بودم. یادداشت‌هایی از دوران جنگ داشتم. همان‌ها را کردم دست‌مایه و نتیجه‌اش این شد که می‌بینید. خیلی حرف‌ها دارم از آن روزگار و بچه‌هایی که اسم‌شان در کتاب آمده یا عکس‌هاشان را انتهای کتاب می بینید. احتمالا شگفت‌انگیزتر ...
گردان 4 نفره
گردان 4 نفره صدای پا می‌آید. هول برم می‌دارد. گویی یکی پا روی قلبم می‌گذارد و دم‌ به ‌دم نزدیک می‌شود. سعید دستم را می‌گیرد و سرش را روی زمین می‌چسباند. صدا از انتهای کانال است. چند نفر گفتگوکنان و خندان پیش می‌آیند.
مشاهده تمام رمان های احمد دهقان
مجموعه‌ها