رمان ایرانی

سایه خاکستری او

صبر کن! اندکی تامل کن و با من باش! خسته‌ام از بحث‌ها و جدل‌های هر روزه از آنچه به خیال خویش نامش را زندگی گذشته‌ایم و هر روز و هر لحظه با یکی به دو کردن‌های کودکانه زندگی را بر خود تار کرده‌ایم. نمی‌دانم، شاید ریشه تمامی این‌ها یا از عشق کور است و یا عدم اطمینان و اعتماد که بر با هم بودن ما سایه افکنده، سایه‌ای سنگین و ماندگار، سایه‌ای خاکستری!

شادان
9789645246479
۱۳۸۹
۳۷۶ صفحه
۴۶۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های الهام ستوده
پوران‌دخت
پوران‌دخت
قفسی برای تنهایی
قفسی برای تنهایی کسی که منتظر و چشم به راه است نشانه‌ای ندارد،هیچ نشانه‌ای فقط با هر صدایی،حتی کوچکترین زمزمه بر می‌گردد و پشت سر خود را نگاه می‌کند. من‌ آن چشم به راهی هستم که برای فرار از انتظار، می‌روم ولی نمی‌دانم به کجا فقط می‌روم بدون هدف در این خیابان دراز و زیر باران و حال خوشی ندارم. بی مقصدی احساس بدی‌ست فقط می‌روی بدون هیچ پایانی و آرزو ...
مشاهده تمام رمان های الهام ستوده
مجموعه‌ها