رمان ایرانی

خیال عشق

اوحدی
9789646376977
۱۳۸۱
۳۷۰ صفحه
۱۳۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
مرهمی بر زخم کهنه
مرهمی بر زخم کهنه
باغ مارشال 4
باغ مارشال 4 گفتم: زندگی هم یک قمار است که دائما برد و باخت برقرار است، یکی می‌برد، یکی می‌بازد، یکی خسته می‌شود میدان را به حریفان پر استقامت و خستگی ناپذیر واگذار می‌کند. اما به قول شاعره فروغ فرخ‌زاد: هیچ صیادی از جوی حقیری که به گودال می‌ریزد، هرگز مرواریدی صید نخواهد کرد.
گردی روی آینه
گردی روی آینه روزها و هفته‌ها پشت سر هم می‌گذشتند. هر روز صبح با خودرو خودم به دانشگاه می‌رفتم و شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها بعد از ظهرها کلاس داشتم. گاهی هم ادای خانواده احمد را در آورده هفته‌ای یک بار با خانواده که آقا رضا و مژگان هم عضوی از ما بودند شام را در خارج از خانه صرف می‌کردیم که مادرم خوشش نمی‌آمد. ...
بهانه‌ای برای ماندن
بهانه‌ای برای ماندن پدرم یک مزرعه کوچک و یک باغ داشت که با همان زندگی ماها رو که دو برادر بودیم و سه خواهر، می‌گذروند. من از همان دوران نوجوانی دوست داشتم ناخدای کشتی بشم، چون اغلب در تابستان که مدرسه‌ها تعطیل می‌شد می‌رفتم چابهار، نزد داییم. از آنجا بود که به دریا علاقه‌مند شدم. کلاس ششم ابتدایی رو که تموم کردم داییم ...
باغ مارشال 2
باغ مارشال 2 با این که در کنار ناهید زندگی آرومی دارم. با این که این زن چنان خوش طینت و نظر بلنده که با آوردن اسم تو به خونه‌مون. گذشته و حال و آینده‌ام رو به هم‌ گره زده، گرهی که حتی با دندون هم باز نمی‌شه؛ با این که از مال و منال دنیا بی‌نیازم و از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردارم؛ ...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها