رمان ایرانی

صورتک‌ها و طلب آمرزش

منوچهر دست راست را زیر چانه‌اش زده روی نیمکت والمیده بود، سینای او افسرده، چشم‌هایش خسته و نگاه او پی‌در‌پی به لنگر ساعت و لباسی که در روی صندلی افتاده بود، قرار می‌گرفت و از خودش می‌پرسید: آیا خجسته امشب به بال خواهد رفت؟ من که هرگز نمی‌توانم.

9789648648171
۱۳۸۴
۴۰ صفحه
۲۵۹۳ مشاهده
۰ نقل قول
صادق هدایت
صفحه نویسنده صادق هدایت
۴۶ رمان صادق هدایت (متولد: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران، مرگ: (خودکشی با گاز) ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در آپارتمان اجاره‌ای مکرر، خیابان شامپیونه، پاریس) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از محققان، رمانِ «بوف کور» او را، مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگانی بزرگ را نظیر ژان پل سارتر، ...
دیگر رمان‌های صادق هدایت
زند و هومن یسن (ظهور در آیین زرتشت)
زند و هومن یسن (ظهور در آیین زرتشت) کتاب زند و هومن یسن (یا بهمن یشت) شامل یک رشته حوادث در بارة آینده ملت و دین ایران است که اورمزد وقوع آنها را به زرتشت پیشگویی می‌کند و این پیش‌آمدها هرکدام در دورة مشخصی اتفاق می‌افتد. این کتاب به طور تحت‌الفظی از روی ترجمة «بهرام گورانکلسر» توسط صادق هدایت به فارسی برگردانیده شده است. عناوینی که در این ...
سگ ولگرد (4 زبانه)
سگ ولگرد (4 زبانه)
فواید گیاه‌خواری
فواید گیاه‌خواری هدایت در این رساله می‌خواهد بگوید که خصلت‌های بد و ناپسند، جنگ‌طلبی و خونریزی، بی‌عاطفگی و دوری جستن از اصل، از زمانی در انسان پدیدار شد که به گوشتخواری روی آورد. او می‌گوید که انسان به اشتباه متقاعد شده که خوردن گوشت، یک نیاز ضروری است و می‌خواهد از راههای علمی و نظرهای بزرگان و پزشکان برجسته ثابت کند که ...
نوشته‌های پراکنده
نوشته‌های پراکنده این کتاب شامل نوشته‌های پر ارزشی است که از صادق هدایت به طور پراکنده به یادگار مانده است و لازم بود جمع‌آوری شود و مانند سایر نوشته‌های او دوباره به چاپ برسد.
مردی که نفسش را کشت
مردی که نفسش را کشت میرزاحسینعلی هر روز صبح سر ساعت معین، با سرداری سیاه، دگمه‌های انداخته، شلوار اتو زده و کفش مشکی براق گام‌های مرتب برمی‌داشت و از یکی از کوچه‌های طرف سرچشمه بیرون می‌آمد، از جلو مسجد سپهسالار می‌گذشت، از کوچه صفی‌علیشاه پیچ می‌خورد و به مدرسه می‌رفت.
مشاهده تمام رمان های صادق هدایت
مجموعه‌ها