مجموعه داستان خارجی

این ساندویچ مایونز ندارد

(This sandwich has no mayonnaise)

جی دی سلینجر در زندگی‌اش فقط یک رمان و بیست و دو داستان کوتاه نوشته است. با این همه، جایگاه او در تاریخ ادبیات داستانی جهان، مهم است. او پس از موفقیت باور نکردنی رمان ناطور دشت کنج عزلت گزید و به نویسنده‌ای اسرارآمیز بدل شد. این ساندویچ مایونز ندارد گزیده‌ی ده داستان کوتاه از سلینجر است. مفقودالاثر، مفقودالاثر، مفقودالاثر. همه‌ش دروغه!... اون قبلا هیچ‌ وقت مفقودالاثر نبوده. احتمال مفقود شدن اون از هر پسر دیگه‌ای تو دنیا کم‌تره. اون این‌جا تو این کامیونه؛ اون نیویورک تو خونه‌س... روی ایوان نشسته، ناخن‌هاشو می‌جوه و داره با من تنیس دو نفره بازی می‌کنه و سرم داد می‌زنه...

افق
9789641167716
۱۳۸۹
۲۴۰ صفحه
۱۲۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جروم دیوید سالینجر
صفحه نویسنده جروم دیوید سالینجر
۲۱ رمان جروم دیوید سالینجر نویسنده معاصر آمریکایی بود. رمان های پرطرفدار وی مانند ناتور دشت در نقد جامعهٔ مدرن غرب و خصوصاً آمریکا نوشته شده‌اند. اطلاعات اندکی دربارهٔ زندگی سالینجر منتشر شده است و او با توجه به شخصیت گوشه‌گیر خود همواره تلاش می‌کند دیگران را به حریم زندگی‌اش راه ندهد. او در سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمده است. در هجده، نوزده‌سالگی چند ماهی را در اروپا گذرانده و در سال ۱۹۳۸ هم‌زمان ...
دیگر رمان‌های جروم دیوید سالینجر
فرنی و زویی
فرنی و زویی اگه یه مرد پایین یه تپه با گلوی بریده که آروم و آهسته خون می‌ریزه و جونش رو قطره قطره در‌می‌آره، دراز به دراز افتاده باشه و یه دختر زیبا یا یه زن پیر مجبور باشه با یه کوزه قشنگ درست روی سرش از کنارش رد بشه، مرد باید بتونه روی یه دستش بلند شه و ببینه کوزه صحیح و ...
ناتور دشت
ناتور دشت هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناتور دشت، بیگانه‌ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگر را به تصویر می‌کشد. هولدن که به تعبیر خالقش، از جهان ((عوضی)) جهانی به وسعت زمین، گریزان است و به جهان ((قشنگ)) جهانی محدود با مردمانی به ناگزیر قربانی، تعلق دارد، همراه با همراهان انگشت شمارش در پی مفهوم زندگی، ...
جنگل وارونه
جنگل وارونه شعر این کلمات را در خود داشت: نه زمینی بایر، که جنگلی وارونه شاخ و برگ درختان، چسبیده به دل زمین کورین انگار که جانش بسته به یافتن آنی پناهگاهی است، کتاب را زمین گذاشت. هر لحظه ممکن بود تمام آپارتمان تعادلش را از دست بدهد و وارونه شود و از خیابان پنجم به سنترال پارک پرتاب شود. بعد باز جلد کتاب را نگاهی ...
دهانم قشنگ و چشم‌هایم سبز
دهانم قشنگ و چشم‌هایم سبز «خوبه ولی مثل اون اتاقی که قبل از جنگ گرفته بودیم، نیست. مردم خیلی بد شدن. همه‌جا پر از آدم‌های بی‌کلاس و بی‌فرهنگ شده. دیشب، تو سالن غذاخوری، آدم‌های میز کناری ما داهاتی داهاتی بودند.» «چاره‌ای نیست. اینطور آدما زیاد شدنو کاریش هم نمی‌شه کرد. راستی کفش‌های مخصوص رقصت خوب هستند؟» «موریل، یه بار دیگه می‌پرسم- حالت خوبه؟» «بله.مادر، برای نودمین بار، بله، خوبم.»
مشاهده تمام رمان های جروم دیوید سالینجر
مجموعه‌ها