رمان ایرانی

تهران کوچه اشباح

کیف سیاه‌رنگ را گذاشت روی زانویم. بعی بی آنکه نگاهم کند، گفت اتفاق وحشتناکی برایش افتاده است. گفت همه‌اش توی همین کیف است و از ماشین پیاده شد. هنوز در را نبسته بود که سرم را خم کردم و گفتم: می‌تونم اسم تونو بپرسم؟ سرش را خم کرد و خیلی آهسته گفت: دراکولا.

افق
9789643695149
۱۳۹۰
۱۲۰ صفحه
۲۶۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
سیامک گل‌شیری
صفحه نویسنده سیامک گل‌شیری
۲۳ رمان سیامک گلشیری در بیست‌ودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبی‌اش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد.
سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس فقید است.
دیگر رمان‌های سیامک گل‌شیری
شب طولانی
شب طولانی
نفرین‌شدگان
نفرین‌شدگان
آخرین رویای فروغ
آخرین رویای فروغ گفت مرد تعریف می‌کند که یک سال پیش یک روز عصر با پسرش می‌آیند و توی ساحل می‌نشینند، شاید همان اطراف، نزدیک جایی که امیر و دوستانش نشسته بودند، آن‌وقت مرد به سرش می‌زندکه با پسرش بروند توی آب، لباس‌هایشان را درمی‌آورند و می‌زنند به آب، همان‌طور که دست همدیگر را گرفته بودند، چند متری جلو می‌روند، فکر می کردند ...
دختران گمشده (گورشاه 1)
دختران گمشده (گورشاه 1) خواهر نیما ناپدید شده. نیما به سراغ نویسنده‌ای می‌رود که ادعا می‌کند کتاب‌هایش را بر اساس واقعیت محض نوشته و از نویسنده می‌خواهد کمکش کند. او که حرف نیما را باور نمی‌کند، از این کار سر باز می‌زند، اما انگار دختران دیگری هم هستند که به سرنوشت خواهر نیما گرفتار شده‌اند. سرانجام در شبی مخوف نویسنده به جهانی کشیده می‌شود ...
خانه‌ای در تاریکی
خانه‌ای در تاریکی خیلی وقت پیش‌ها کنار یه جنگل، تو یه خونه خیلی بزرگ، یه خونواده زندگی می‌کردن. یه شب یه اتفاقی می‌افته، یه اتفاقی که زندگی اون آدم‌ها رو عوض می‌کنه. طرف‌های نیمه‌شب، وقتی همه‌شون خواب بوده‌ن، یهو صدای زنگ در خونه بلند می‌شه. از پشت در صدای یه دختری رو می‌شنون که خواهش می‌کنه درو باز کنن... دختره تعریف می‌کنه که ...
مشاهده تمام رمان های سیامک گل‌شیری
مجموعه‌ها