مجموعه داستان خارجی

دنیا در آغوش من است

من از آذری چیزی نمی‌فهمم رحمان. اما هر بار که می‌خوانی تصویر دختری از ایل را با روسری رنگی در مقابل چشمم مجسم می‌کنی. و من به تصویر خیالی دختری می‌اندیشم که شبیه مونالیزا بر صورتم لبخند می‌زند. زخم سارا توی صدای تو است، تو مردی و خبر نداری اما من این‌ زخم‌‌های زنانه را خوب می‌شناسم. حتی اگر بین این‌جا و محل وقوع حادثه کیلومترها و قرن‌ها فاصله باشد و من از افسانه‌های کوهستان‌های برفی همیشه سردتان هم چیزی ندانم باز فرقی نمی‌کند. هر بار که می‌خوانی سارا دوباره جان می‌گیرد و انگار که بخواهد چیزی بگوید و نتواند، با چشم‌های خیره نگاهم می‌کند.

افکار
9789642280643
۱۳۸۹
۸۸ صفحه
۳۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های میثم نبی
آلما
آلما نه سیاوشم نه تهمینه و نه کیکاووسی که رستمی برای نجاتش بیاید. از همه‌ شمشیرهای نیاکانم یک چاقوی کوچک چینی و از تمام قدرت‌های رزم‌آوران و پیشینیانم تنها همین بند کوچک چرمی که به دوردست پیچیده‌ام به یادگار مانده برایم. نیستی رستم دستان. در کنارم نیستی که اگر بودی با همان گرز گران در دست زیر لب برایم زمزمه می‌کردی ...
مشاهده تمام رمان های میثم نبی
مجموعه‌ها