مجموعه داستان خارجی

داستان‌های روزانه

(;)

«محمود» که از شغل معلم ریاضی ابتدایی، کنار کشیده شده بود، برای امرار معاش، با ماشین پیکانش مسافرکشی می‌کرد، شب‌هایی که مسافر دیروقت برای کرج داشت، خانه باجناقش «عبدالله» می‌ماند. یک شب آنجا مانده بود، خواب دید که کسی در حال باز کردن قفل فرمان ماشین است و وقتی که او برای گرفتن دزد از پله‌ها پایین می‌رفت سر خورد و افتاد. بعد از آن از خواب پرید و صبح که بیدار شد همان صحنه‌هایی را که در خواب مشاهده کرده بود، دربیداری دید و دزد با شنیدن فریادهای او فرار کرد. خدا به او و خانواده‌اش رحم کرده و روزی او را محفوظ داشته بود. مجموعه حاضر مشتمل بر چندین داستان کوتاه است که داستان مذکور تحت عنوان «دزد» یکی از آنهاست. از دیگر داستان‌های کتاب می‌توان گذرنامه؛ جنگل مه‌آلود؛ جانور دست‌آموز؛ و خجسته را برشمرد.

9789649100579
۱۳۸۸
۱۴۴ صفحه
۲۶۱ مشاهده
۰ نقل قول