((تسلی ناپذیر)) یک شاهکار است... کتابی است که بیش از همه به قلب و احساس بشر اختصاص یافته و بهترین اثر ایشیگوروست.
ایشیگورو نابغهای اصیل و تمام عیار است... ((تسلی ناپذیر)) اصیلترین و عالیترین کاری است که تاکنون خلق کرده است.
۱۵ رمان
نویسندهٔ انگلیسی ژاپنیتبار است. او در سال ۱۹۸۶ برای کتاب هنرمندی در دنیای شناور برندهٔ جایزهٔ وایتبرِد و در سال ۱۹۸۹ به خاطر کتاب بازماندهٔ روز برندهٔ جایزهٔ بوکر شد. کتابهای وقتی یتیم بودیم و هرگز رهایم مکن از او نیز به فهرست نهایی جایزهٔ بوکر راه یافتند.
وقتی یتیم بودیم
این رمان نیمه پلیسی به کندوکاو در زندگی یک کارآگاه خصوصی ژاپنالاصل که در انگلستان زندگی میکند، پرداخته است. نام شخصیت اصلی این رمان کریستوفر بنکس است. رمان در سالهای دهه 1930 میگذرد و کریستوفر بنکس مشهورترین کارآگاه انگلستان است. همه مردم لندن درباره پروندههای او صحبت میکنند. ولی معماری حل نشدهای همواره ذهنش را مشغول کرده است: معمای ناپدید ...
غول مدفون
2 قهرمان داستان، آکسل و بئاتریس، زوج کهنسالی هستند که برای یافتن پسر گمشدهشان راهی سفر میشوند. این سفر در انگلستان باستان رخ میدهد، زمانی که ساکسون و بریتونها پس از جنگی خانمان سوز در صلحی شکننده روزگار میگذرانند، صلحی که بر اثر فراموشی همهگیر ایجاد شده. فراموشی به شکل مه در کل سرزمین پخش شده، مهی که نتیجه نفس ...
هرگز ترکم مکن
کازوئو ایشیگورو، نامزد جایزه بوکر، در آخرین اثر خود داستان عشق، از دسترفتگی و حقایق نهانی را روایت میکند. از همین روست که هرگز ترکم مکن خیلی زود جایش را میان بهترین آثار او باز میکند. رمان تکاندهندهای است آکنده از احساس شکنندگی انسان معاصر، خاطرات بهیاد ماندنی شخصیتهایی که رفتهرفته به حقیقت دوران کودکی به ظاهر شاد و نیز ...
ترانههای شبانه
زمان میگذرد و وصال طعم اندوه دارد زمان میگذرد و فراق رد اندوه به جا میگذارد زمان میگذرد و شکست و موفقیت در عیار آنچه گذشته و دیگر نیست با تراز اندوه سنجیده میشود.تنها چیزی که به جا میماند موسیقی و ترانهای است که فقط به قدر چند دقیقه سیلابهای زمان و جوانی حرامشده را مهار میکند.
شام خانوادگی
یک سال از آمدنمان به انگلستان میگذشت که یاسوکو را به دنیا آوردم. نمیدانم، شاید به خاطر غم غربت و دوری از وطن بود، اما هر چه بود بارداری زنجآوری بود. زایمان آنقدر ضعیفم کرده بود که وقتی یاسوکو فقط چندماهش بود، دوباره راهی بیمارستان شدم. آنجا روی یک تخت غریبه...