رمان ایرانی

شب شیشه‌ای

هنوز چند متری دور نشده که یکباره موتور به مانعی برخورد کرده و با آن سرعتی که دارد واژگون می‌شود. هر کدام به یک سو پرتاب می‌شوند. افشین به زحمت از زمین بلند می‌شود. پیشانی و آرنجش ضربه دیده‌ است. یحیی هم از ناحیه کمر آسیب دیده است، افشین سعی می‌کند او را از زمین بلند کند اما یحیی دشنامی زیر لب به زبان می‌آورد و می‌گوید: لعنت بر شیطان به من دست نزن تو شومی، تو بدقدمی منو بذار و برو.

پگاه
9789646503380
۱۳۸۰
۳۳۶ صفحه
۶۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های نسرین ثامنی
شیدا
شیدا چشمان زیبای شیدا به اشک نشست و با حالتی پر از شور و احساس زیر لب نجوا کرد: من از مردایی که احساسات زن‌ها رو به بازی می‌‌گیرن لجم می‌گیره! ناپلئون به اعتقاد من مرد بزرگ و مقتدری بود و هوش و ذکاوت و نبوغ سرشاری داشت اما در رابطه با مسایل زنان آدم فرصت‌طلبی بود که برای رسیدن به جاه‌طلبی‌های خودش ...
همیشه در قلب منی
همیشه در قلب منی
انتظار کهنه
انتظار کهنه
1 سبد گل یاس
1 سبد گل یاس
خوشه‌های رنج
خوشه‌های رنج
مشاهده تمام رمان های نسرین ثامنی
مجموعه‌ها