رمان خارجی

صدای سقوط

داستان صدای سقوط گوشه‌هایی از زندگی مردی است آمریکایی که از جبهه‌های جنگ دوم به کشورش بازگشته، اما پس از بازگشت متوجه می‌شود که کشورش از وی به عنوان قهرمان یاد نمی‌کند. علاوه بر آن، خود نیز به مرور متوجه می‌شود که جنگ پدیده‌ای ناصواب و زشت است. آرزو می‌کند ای کاش هرگز به جبهه‌ها نمی‌رفت و دست خود را به خون انسان‌های بی‌‌گناه آلوده نمی‌کرد. همین احساس پشیمانی باعث می‌شود که این مرد از درون سقوط کند و به ورطه ناامیدی و یاس کشیده شود، آنچنان‌که طنین این سقوط در فضای این داستان به شیوه‌ای گیرا و جذاب اما تاسف‌بار شنیده می‌شود. همچون دیگر داستان‌های میلر، به نظر می‌رسد این داستان نیز بر اساس زندگی شخصیتی واقعی نگاشته شده است. در این داستان یک بار دیگر میلر نشان می‌دهد، یک قصه‌‌گوی شیرین زبان است و در پرورش شخصیت قصه‌هایش مهارتی بی‌چون و چرا دارد.

نخستین
9786001270024
۱۳۸۹
۱۱۲ صفحه
۹۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هنری میلر
خواندن در توالت
خواندن در توالت به‌رغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغت‌های کوتاه و فرصت‌های طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف بانک و وقت‌هایی که توی تاکسی و مترو می‌گذرانیم، می‌تواند وقف سرک کشیدن از پنجره‌ای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کرده‌ایم مطالعه یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل ...
لبخند پای نردبان
لبخند پای نردبان می‌خواستم قهرمان داستانم، آگوست، مثل نور از صحنه خارج شود، اما نه با مرگ؟ می‌خواستم مرگ او روشنی‌بخش راه باشد، آغاز باشد، نه پایان. آغاز زندگی زمانی است که آگوست خودش می‌شود، نه فقط آگوست، بلکه همه انسان‌ها.
مدار راس‌السرطان
مدار راس‌السرطان برای توست که می‌خوانم، تانیا، ای کاش که می‌توانستم خوش‌تر از این بخوانم، آهنگین‌تر از این، اما در آن صورت شاید هرگز به شنیدن آوازم رضایت نمی‌دادی، تو به آواز دیگران گوش داده‌ای و آوازشان هیچ گرمایی به تو نبخشیده. آن‌ها یا بیش از حد زیبا خوانده‌اند، یا کمتر از آن‌چه انتظار داشتی. نمی‌دانم بیست و چندم اکتبر است. دیگر ...
شیطان در بهشت
شیطان در بهشت حقا که مصائب موریکان بی‌شمار بود. مثل ایوب از هر سو بلا می‌دید. می‌شود گفت فاقد ایمان ایوب بود ولی مع‌ذلک استقامت شایانی نشان می‌داد. شایان‌تر از همه این‌که مصائبش بی‌پایه بود. به جان می‌کوشید که از رو نرود، به ندرت اظهار عجز می‌کرد، لااقل در حضور من که نمی‌کرد، اما وقتی که اشک عنان اختیارش را می‌ربود، نمی‌توانستم تحمل ...
عصر آدمکش‌ها
عصر آدمکش‌ها اگر رسالت شعر بیدار کردن ما می‌بود. هر آینه می‌بایست از سال‌ها پیش بیدار شده باشیم. تنی چند بیدار شده‌اند، نباید منکر این بود. اما اکنون موضوع این است که همه مردم ـ بی‌درنگ ـ بیدار شوند، اگرچه خطر نابود شدنشان در میان باشد... بی‌شک، انسان هرگز از میان نخواهد رفت، اما فرهنگ، تمدن و طرز زندگی از میان خواهد ...
مشاهده تمام رمان های هنری میلر
مجموعه‌ها